پسوندها (همان گونه که در جستارِ ۲×۲×ب×ب. آمد) وندهایی هستند که پس از کانونِ وند مینشینند.
دو گروه از پسوندهایِ پارسی در گونهیِ جداگانه در گفتارهایِ زیر بررسی میشوند:
- ۲۰×۱. پسوندهایِ دندانی
- ۲۰×۲. پسوندهایِ واژهپرداز (همچنین نگاه کنید به جستارِ ۱۳×ت. پسوندهایِ فعلپرداز)
در این گفتار به دیگر پسوندهایِ واژهسازِ پارسی رسیدگی میکنیم:
آ. پسوندِ /-æ/
پسوندِ /-æ/ در زبانِ پارسی دارایِ کاربردهایِ گوناگونیست:
- مهمترین کاربردِ این پسوندِ، ساختنِ بنِ گذشته بنِ نقلیست (نگاه کنید به جستارِ ۱۲×۴.): کنده /kændæ/، زده /zædæ/، خریده /xæridæ/، آراسته /ɒrɒstæ/، سوخته /suxtæ/
- بنهایِ نقلی که از این راه پدیده میآیند را میتوان از راهِ صفتشدن (همچون در دیگر زبانهایِ هند و اروپایی) به صفتِ کنشپذیر دگرگون کرد (نگاه کنید به جستارِ ۴×۱.). از این گذشتـه، پسوندِ /-æ/ میتواند گاهی از بنِ حال (← افشره /æfʃoræ/، تراشه /tærɒʃæ/، گدازه /godɒzæ/، آمیزه /ɒmizæ/) و نیز بنِ اسمی (← نمونه/nemunæ/) صفتِ کنشپذیر بسازد.
- این پسوند میتواند از بنهایِ حال کنش بسازد: خوره /xoræ/، پذیره /pæziræ/
ذوقِ خنده /xændæ/ دیدهای ای خیره چند
ذوقِ گریه /gerjæ/ بین! که هست آن کانِ قند
مولوی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
گاهگاهی در این جا صفتها را هم به عنوانِ کانونِ وند به کار بردهاند: تیزه /tizæ/
- با این پسوند میتوان (همچون پسوندِ /-æk/ ↓) از بنهایِ حال، اسمِ ابزارِ کنش ساخت: ماله /mɒlæ/، رنده /rændæ/، پوشه /puʃæ/، گیره /giræ/
- این پسوند به نشانهیِ مانندگی از اسمها اسمهایِ تازه میسازد (= پسوندِ /-æk/ ↓): چشمه /ʧeʃmæ/، گوشه /guʃæ/، دامنه /dɒmænæ/
- این پسوند میتواند برایِ نشـاندادنِ وابستگی و نسبت، از بندهایِ اسمی صفت بسازد (= پسوندِ /-æk/ ↓): بهاره /bæhɒræ/، پاییزه /pɒizæ/
در این جا به کار گیریِ بندهایِ زیر به عنوانِ کانونِ وند چشمگیرست:
- شمارههایِ آمارشی (نگاه کنید به پسوندِ /-gɒn/ ↓): هفته /hæftæ/، دهه /dæhæ/، نیمه /nimæ/، نصفه /nesfæ/
- بندهایِ آمارشیای که به همخوانی پایان بیابند (نگاه کنید به جستارِ ۱۵×۴×ح. قیدِ چگونگی و پسوندِ /-i/ ↓): دوچرخه /do-ʧærxæ/، سهسالونیمه /se-sɒl-o-nimæ/
تو دوباره مزاحمِ ما شدهای.
خودرویِ چهارنفره، هواپیمایِ دوموتوره
- بندهایِ اسمیای که با پسوندِ /-ɒn/ جمعبسته شده باشند: ماهانه /mɒhɒnæ/، شاهانه /ʃɒhɒnæ/، کودکانه /kudækɒnæ/، مخفیانه /mæxfiɒnæ/
- بندهایِ پردازهدارِ پخشی، همگانی و تهی:
این کارخانه هرساله /hær-sɒlæ/ ۱۰۰۰۰ جفت کفش میسازد.
همهروزه /hæmæ-ruzæ/ از ساعتِ ۸ تا ۱۴
همهکاره /hæmæ-kɒræ/، هیچکاره /hiʧ-kɒræ/
همهساله بختِ تو پیروز باد!
شبانِ سیه بر تو چون روز باد!
فردوسی (سدهیِ چهارم خورشیدی)
حرکاتش همهرهه هنرست
برَم از جانِ من عزیزترست
عنصریِ بلخی (سدهیِ چهارم و پنجم خورشیدی)
اگر این پسوند پس از واکهای جای بگیرد، باید آوایِ میانجیِ /j/ را میانشان نشاند:
/pɒ/ + /-æ/ ← /pɒjæ/ پایـه
ب. پسوندِ /-æk/
این پسوندِ ریشـهیِ پسوندِ /-æ/ ↑ به شمار میرود، و در زبانِ پارسی دارایِ کاربردهایِ زیرست:
- پسوندِ ساختنِ نامچه است: شهرک /ʃæhræk/، دخترک /doxtæræk/، مرغک /morɣæk/
- برایِ ساختنِ اسمِ مکان از اسم به کار میرود: انارک /ænɒræk/، لشکرک /læʃkæræk/، حصارک /hesɒræk/
- با این پسوند میتوان از بنهایِ حال اسمِ ابزارِ کنش ساخت (= پسوندِ /-æ/ ↑): غلتک /ɣæltæk/
- به بانگ میچسبد و صفتِ کنشگرِ ساده میسازد: سوتک /sutæk/، سوتسوتک /sut-sutæk/، جیرجیرک /ʤir-ʤiræk/، قارقارک /ɣɒr-ɣɒræk/
- این پسوند به نشانهیِ مانندگی از اسمها اسمهایِ تازه میسازد (= پسوندِ /-æ/ ↑): برفک /bærfæk/، چنگک /ʧængæk/، مخملک /mæxmælæk/، پشمک /pæʃmæk/
- در اسمشدنِ صفتها به چشم میخورد: سرخک /sorxæk/، لرزانک /lærzɒnæk/، نرک /næræk/
- این پسوند میتواند برایِ نشـاندادنِ وابستگی و نسبت، از بندهایِ اسمی صفت بسازد (= پسوندِ /-æ/ ↑): دستک /dæstæk/، سنگک /sængæk/، سالک /sɒlæk/
- نشانهیِ چگونگیست و از صفتها صفتهایی تازه میسازد که همواره نقشِ قیدِ چگونگی را بازی میکنند: نرمنرمک /nærm-nærmæk/، کمکمک /kæm-kæmæk/
چو موی از سرِ مرزبان باز کرد
بدو مرزبان نرمک /nærmæk/ آواز کرد
نظامیِ گنجهای (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
چنان چه این پسوند پس از واکهای بیاید، میانشان آوایِ میانجیِ /j/ مینشیند:
دستکت بوسم، بمالم پایکت /pɒ/ + /-æk/ → /pɒjæk/
وقتِ خواب آید، بروبم جایکت /ʤɒ/ + /-æk/ → /ʤɒjæk/
مولوی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
از این گذشتـه، در گویشهایِ کهن میشده پس از واکهیِ /æ/ همچنین آوایِ میانجیِ /g/ را به کار برد:
ساخته پایکها را ز لکا موزگکی /muzæ/ + /-æk/ → /muzægæk/
وز دو تیریز سترده قلم و کرده سیاه
منوچهریِ دامغانی (سدهیِ پنجم خورشیدی)
شانگکی /ʃɒnæ/ + /-æk/ → /ʃɒnægæk/ زآبنوس هدهد بر سر زده
بر دو بناگوش کبک غالیهیِ تر زده
منوچهریِ دامغانی (سدهیِ پنجم خورشیدی)
پ. پسوندهایِ /-ɒ/ و /-ɒk/
این پسوندهایِ پارسیِ نو، ریشـه در پسوندِ /-ɒk/ در زبانِ پارسیِ میانه دارند، و از بنهایِ حال بندهایِ زیر را میسازند (همچنین نگاه کنید به پسوندِ /-ɒk/ ↓):
- کنش: یارا /jɒrɒ/، چرا /ʧærɒ/، خوراک /xorɒk/، پوشاک /puʃɒk/
صفتها نیز میتوانند در این جا به عنوانِ کانونِ وند به کار روند (= پسوندهایِ /-ɒi/ و /-ɒjɒ/). چنین کنشهایِ چگونگیای بیشتر در معنایِ «انـدازهیِ آن چگونگی» به چشم میخورند (نگاه کنید به جستارِ ۳×ت×آ.): درازا /derɒzɒ/، بلندا /bolændɒ/، پهنا /pæhnɒ/، گرما /gærmɒ/
- صفتِ کنشگرِ ساده: دانا /dɒnɒ/، گویا /gujɒ/، شنوا /ʃenɒvɒ/، کاواک /kɒvɒk/، سوزاک /suzɒk/
- صفتِ سزاواری: گوارا /govɒrɒ/، خوانا /xɒnɒ/
ت. پسوندهایِ /-ɒn/، /-gɒn/ و /-gɒnæ/
(همچنین نگاه کنید به جستارِ ۲۰×۲×آ. پسوندِ واژهپردازِ /-ɒn/.)
این پسوندِ واژهساز با کاربردهایِ زیر به چشم میخورند:
- پسوندِ /-ɒn/ میتواند از بنِ حال (← خندان /xændɒn/، گریان /gerjɒn/) و نیز از بنِ اسمی (← /ɒvængɒn/ آونگان) صفتِ کنشگرِ ساده بسازد.
- این پسوند از صفتِ کنشگرِ سادهیِ نشانبخشی شده (= همنشانیِ پردازشیِ درونگرا که هستهاش یک بنِ حال باشد، نگاه کنید به جستارِ ۱۰×پ×آ.) کنش میسازد. چنین کنشهایی روند و مراسمی را خاطرنشان میکنند: حنابندان /hænɒ-bændɒn/، ختنهکنان /xætnæ-konɒn/، قالیشویان /ɣɒli-ʃujɒn/
- پسوندهایِ /-ɒn/ و /-gɒn/ میتوانند از بندهایِ اسمی، اسمِ مکان بسازند: سپاهان /sepɒhɒn/، قوچان /ɣuʧɒn/، گرگان /gorgɒn/، شاپورگان /ʃɒpurgɒn/، دلیرگان /dælirgɒn/
چنین ساختارهایِ وندیِ میتوانند بر اسمهایِ زمان نیز دلالت کنند: بامدادان /bɒmdɒdɒn/، بهاران /bæhɒrɒn/
میتوان بندهایِ آمارشی را نیز به عنوانِ کانونِ وند به کار برد:
دوگنبدان /do gonbæd/ + /-ɒn/ → /do-gonbædɒn/
چهلدختران /ʧehel doxtær/ + /-ɒn/ → /ʧehel-doxtærɒn/
هفتتنان /hæft tæn/ + /-ɒn/ → /Hæft-tænɒn/
- این پسوندها میتوانند به نشانهیِ بستگی نیز بندِ اسمی بسازند: دستان /dæstɒn/، اشکان /æʃkɒn/، مهرگان /mehrgɒn/، بازرگان /bɒzærgɒn/، گروگان /gerævgɒn/، هرمزگان /hormozgɒn/، گیوگان /givgɒn/، گشوادگان /gæʃvɒdgɒn/
گمان میرود که پسوندِ /-gɒr/ در روزگار /ruzgɒr/ نیز تکواژگونهای از این پسوندها باشد (همچنین نگاه کنید به پسوندِ /-gɒr/ ↓).
- پسوندهایِ /-gɒn/ و /-gɒnæ/ در ساختارِ شمارههایِ گروهی به کار میروند (نگاه کنید به گفتارِ ۶×۵.): دوگان /dogɒn/، پنجگانه /pænʤgɒnæ/
از شمارهیِ سادهیِ «یک» /jek/ و این پسوندها از راهِ حذف شمارههایِ گروهیِ یکان /jekɒn/، یگان /jegɒn/، یکانه /jekɒnæ/ و یگانه /jegɒnæ/ را میسازند.
ث. پسوندِ /-i/ از ریشـهیِ پارسیِ میانهیِ /-ik/ و پسوندهایِ /-in/ و /-inæ/
(همچنین نگاه کنید به جستارِ ۲۰×۲×ب. پسوندِ واژهپردازِ /-in/.)
/-ik/ در پارسیِ میانه کارِ پسوندِ /-i/ در زبانِ پارسیِ نو را میکند. این پسوند در پارسیِ نو تنها در صفتِ نزدیک /næzdik/ به چشم میخورد.
این پسوندها (که از میانشان تنها پسوندِ /-i/ همواره زایاست) در پارسی کاربردهایِ زیر را دارا هستند (همچنین نگاه کنید به نوشتهیِ دکتر علیاشرفِ صادقی در مجلهء زبانشناسی، شمارهیِ پیاپیِ ۳۸، رویهیِ ۱):
- از بندهایِ اسمی، بندِ صفتی میسازند. چنین بندهایِ صفتیای با معناهایِ گوناگونی پدیدار میشوند:
- نسبتِ ساده: ایرانی /irɒni/، مسیحی /mæsihi/، پشتی /poʃti/، آغازین /ɒɣɒzin/، پیشین /piʃin/، دیرینه /dirinæ/
- جنس و مایه: چرمی /ʧærmi/، پلاستیکی /pelɒstiki/، آهنین /ɒhænin/، چوبین /ʧubin/، سفالینه /sofɒlinæ/، پشمینه /pæʃminæ/
- دارندگی: عینکی /æjnæki/، موتوری /motori/، چادری /ʧɒdori/، قیمتی /ɣæjmæti/
- گرایش: سیگاری /sigɒri/، تریاکی /tærjɒki/، تعارفی /tæɒrofi/، مذهبی /mæzhæbi/
- آلودگی: خاکی /xɒki/، نفتی /næfti/، رنگی /rængi/، خونین /xunin/، ننگین /nængin/
- پیشه: لبویی /læbui/، بلالی /bælɒli/، کبابی /kæbɒbi/
- سزاواری: تماشایی /tæmɒʃɒi/، خواندنی /xɒndæni/، خوراکی /xorɒki/، کلنگی /kolængi/
- چگونگی: قسطی /ɣesti/، بلیتی /beliti/، شفاهی /ʃefɒhi/، تستی /testi/، تلفنی /telefoni/، تنهایی /tænhɒi/
در این جا ویژگیهایِ زیر چشمگیر هستند:
- پسوندِ /-i/ میتواند بندهایِ آمارشیای را همراهی کند که به واکهای پایان بیابند (نگاه کنید به جستارِ ۱۵×۴×ح. قیدِ چگونگی و پسوندِ /-æ/ ↑):
آنها دوتایی /do-tɒi/ سراغِ ما آمدند.
یکدفعهای /jek-dæfʔei/ سر و کلّهاش پیدا شد.
- در گویشِ تاجیکی میتوان کانونِ وند را نخست با پسوندِ /-nɒk/ ↓ همراه کرد (نگاه کنید به نوشتهیِ فیروزهیِ امانوا در مجلهء زبانشناسی، پیاپیِ ۱۵ و ۱۶، رویهیِ ۲):
او پشتناکی /poʃtnɒki/ (= پسپسکی) از مایان دور شد.
دختر درونّاکی /dærunnɒki/ (= با خود) فکر میکرد: «آخر من چه گناهی کردهباشم؟!»
کودک یکباره رویناکی /rujnɒki/ (= با صورت) به زمین غلتید.
- پسوندِ /-i/ میتواند بندهایِ آمارشیای را همراهی کند که به واکهای پایان بیابند (نگاه کنید به جستارِ ۱۵×۴×ح. قیدِ چگونگی و پسوندِ /-æ/ ↑):
- پسوندِ /-i/ به کنش میچسبد و صفتِ کنشگرِ ساده میسازد: ملاقاتی /molɒɣɒti/، جنگی /ʤængi/، تولیدی /tævlidi/، ماندنی /mɒndæni/
- پسوندهایِ /-in/ و /-i/ در ساختارِ شمارههایِ ترتیبی به کار میروند. (نگاه کنید به جستارِ ۶×۴.): پنجمین /pænʤomin/، دهمی /dæhomi/
- این پسوندها میتوانند از اسمها اسمهایِ تازه هم بسازند:
- به نشانهیِ مانندگی: زانویی /zɒnui/، نرگسی /nærgesi/
- به معنیِ «هنگام»: آخرِ عمری /ɒxær-e-omri/، شبِ عیدی /ʃæb-e-ejdi/
دوشنبهای نامهاش به دستم رسید.
هنوز آن دعوایِ سرِ صبحی ادامه دارد.
- اسمِ مکان: انباری /ænbɒri/، اشترین /oʃtorin/، جویین /ʤuin/، گنجینه /gænʤinæ/
نکتههایِ آواییِ زیر در به کار گیریِ این پسوندها چشمگیر هستند:
- بر خلافِ پسوندِ /-i/ از ریشـهیِ پارسیِ میانهیِ /-ih/ ↓، این پسوندها پس از واکههایِ /æ/ و /e/ نیازی به آوایِ میانجیِ /g/ ندارند: خامهای /xɒmæi/، افسانهای /æfsɒnæi/
تنها در ساختارهایِ وندیِ زیر به آوایِ میانجیِ /g/ بر میخوریم:
- خانگی /xɒnæ/ + /-i/ → /xɒnægi/
- هفتگی /hæftæ/ + /-i/ → /hæftægi/
- ضمیرهایِ همگانیِ همگی /hæmægi/ و در گویشهایِ کهن همگین /hæmægin/
دلِ سپاه و رعیّت بدو گرفت قرار
بدو فتاد امیدِ جهانیان همگین
فرّخیِ سیستانی (سدهیِ چهارم و پنجم خورشیدی)
واکهیِ پایانیِ ضمیرِ همگانیِ «همه» /hæmæ/ میتوانسته در این جایگاه در تنگنایِ شعری حذف گردد (= /hæmgin/):
در هم شدند لشکر، بر هم زدند همگین
آن تاجهایِ زریّن، وآن تختهایِ سیمین
معزّیِ نیشابوری (سدهیِ پنجم و ششم خورشیدی)
- ضمیرِ همگانیِ جملگی /ʤomlægi/
- در گویشهایِ کهن، همچنین جامگی /ʤɒmægi/، پردگی /pærdægi/ و خیمگی xæjmægi/
صورتِ دل صورتها را شکست
پردگیان مُلکسِتان آمدند
مولوی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
الا یا خیمگی، خیمه فرو هل!
که پیشآهنگ بیرون شد زِ منزل
منوچهریِ دامغانی (سدهیِ پنجم خورشیدی)
- بهکارگیریِ آوایِ میانجیِ /v/ با پسوندِ /-i/ پس از این واکهها به تقلید از زبانِ عربی نیز به چشم میخورد:
-
پس از واکهیِ /æ/:
گنجوی /gænʤæ/ + /i/ → /gænʤævi/
-
پس از واکهیِ /i/. در این جا این واکه با ناهمگونسازی تبدیل به /æ/ میشود:
مانوی /mɒni/ + /i/ → /mɒnævi/
-
پس از واکهیِ /ɒ/. در این جا این واکه میتواند با ناهمگونسازی تبدیل به /æ/ شود:
دنیوی /donjɒ/ + /i/ → /donjævi/
از دنیاوی /donjɒ/ + /i/ → /donjɒvi/ آن چه که بود ترک کردم.
ناصرخسرو (سدهیِ چهارم و پنجم خورشیدی)
-
ج. پسوندِ /-i/ از ریشـهیِ پارسیِ میانهیِ /-ih/
تکواژگونههایِ /-ih/ و /-eh/، چهرهیِ پارسیِ میانهیِ پسوندِ /-i/ هستند، که تا سدههایِ پنجم و ششم هنوز در خراسان کاربرد داشتهاند (نگاه کنید به نوشتهیِ دکتر علیاشرفِ صادقی در مجلهء زبانشناسی، شمارهیِ پیاپیِ ۱۳، صفحهیِ ۸۱): پشیمانه /pæʃimɒneh/، درویشه /dærviʃeh/، کافره /kɒfereh/، ناپیداییه /nɒpæjdɒih/
این پسوندِ /-i/ در زبانِ پارسی کاربردهایِ زیر را داراست:
- برایِ ساختنِ کنش از بندهایِ اسمی و صفتی، بیشتر این پسوند به کار میرود.
همان گونه که در گفتارِ ۳×ت×آ. آمد، کنشها در زبانِ پارسیِ همچون زبانهایِ دیگر با معناهایِ زیر نیز پدیدار میگردند:
- کنشِ چگونگی (پدیدهای که داشتنِ حالتی را خاطرنشان بکند): برادری /bærɒdæri/، خوبی /xubi/
- برآیندِ کنش (حالتِ پس از دگرگونیای یا نتیجهیِ کنشی):قبولی/ɣæbuli/ ، دگرگونی /degær-guni/
- روند و مراسمی: دیدنی /didæni/، عروسی /ærusi/، زاری /zɒri/
- انـدازهیِ آن چگونگی: تازگی /tɒzægi/، بلندی /bolændi/
- جایِ انجامِ آن کنش (اسمِ مکان): نجّاری /næʤʤɒri/، دوزندگی /duzændægi/
در گویشهایِ کهن، میتوان به نمونههایی نیز بر خورد که در آنها بنِ حال نقشِ کانونِ وند را بازی میکند:
گر نباشد جاهِ فرعون و سری
از کجا یابد جهنّم پروری /pærværi/؟!
مولوی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
نشـانِ آمرزیاش /ɒmorzi/ آنست که دلِ تو رقّتی یابد.
بهاءالدّینِ ولد (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
- در گویشِ تاجیکی از بنِ نقلی بنِ گمانی میسازد (نگاه کنید به جستارِ ۱۲×۵.): کندگی /kændægi/، خریدگی /xæridægi/، سوختگی /suxtægi/
در هنگامِ افزودنِ این پسوند به سندهیهایِ زیر برخورد میکنیم:
- اگر این پسوند پس از واکهیِ /æ/ یا /e/ جای بگیرد، میانشان آوایِ میانجیِ /g/ مینشیند:
خستگی /xæstæ/ + /-i/ → /xæstægi/
بچّگی /bæʧʧæ/ + /-i/ → /bæʧʧægi/
انوری گر خردگیها /xordægi/ میکند
تو بزرگی کن، بر آن خرده مگیر!
انوریِ ابیوردی (سدهیِ ششم خورشیدی)
این /g/ بازماندهیِ زبانِ پارسیِ میانه است، با این همه این دستور برایِ کانونهایِ وند با ریشـهیِ بیگانه هم معتبر میباشد:
رو مسخرگی /mæsxærægi/ پیشه کن و مطربی آموز!
تا دادِ خود از مهتر و کهتر بستانی
عبیدِ زاکانی (سدهیِ هشتم خورشیدی)
- در گویشهایِ کهن، هنگامی که این پسوند پس از واکهیِ /ɒ/ قرار میگرفته میانشان آوایِ میانجیِ /k/ هم آوردهاند:
من سخن گویم، تو کاناکی /kɒnɒ/ + /-i/ → /kɒnɒki/ کنی
هر زمانی دست بر دستت زنی
رودکی (سدهیِ دوم و سوم خورشیدی)
از این گذشتـه، اگر این پسوند پس از واکهیِ /i/ بیآید، باید کانونِ وند را نخست با پسوندِ /-gær/ ↓ همراه کرد: ناشیگری /nɒʃigæri/، میانجـیگری /miɒnʤigæri/، صوفیگری /sufigæri/، نظامیگری /nezɒmigær/
یاد دار که قوّادی به از قاضیگری /ɣɒzigæri/ است!
ابوالفضلِ بیهقی (سدهیِ چهارم و پنجم خورشیدی)
چ. پسوندِ /-ijjæ/
پسوندِ /-ijjæ/ که بیشتر در دورانِ صفویّه تا قاجار رواج داشته به تقلید از زبانِ عربی (از افزودنِ نشانهیِ تأنیثِ /a/ (/at/) به پسوندِ نسبتِ /-ij/) پدید آمده است، تا پیوستهیِ پیوندِ وصفی با واژههایی که در عربی مونث هستند شوند، مانندِ رساله /risaala/، سلسله /silsila/، نشریّه /naʃrijja/، محلّه /maħalla/، مملکت /mamlika/، وسیله /wasila/ و … (همچنین نگاه کنید به پسوندِ /-ijjæt/ ↓).
بدین گونه، این پسوند میتواند از اسمها بندهایِ زیر را بسازند:
- صفتِ چگونگی: یومیّه /jævmijjæ/
- صفتِ کنشگرِ ساده از راهِ پیوستن به کنش: تحریریّه /tæhririjjæ/، نقلیّه /næɣlijjæ/
- اسم به نشانهیِ نسبت: سهمیّه /sæhmijjæ/، روحیّه /ruhijjæ/، جهیزیّه /ʤæhizijjæ/، فطریّه /fetrijjæ/
- اسمِ مکان: ترکیّه /torkijjæ/، روسیّه /rusijjæ/، جمشیدیّه /ʤæmʃidijjæ/، حسینیّه /hosæjnijjæ/
- نامِ خاندانها و فرقهها: زندیّه /zændijjæ/، قاجاریّه /ɣɒʤɒrijjæ/، اسماعیلیّه /esmɒilijjæ/، باطنیّه /bɒtenijjæ/
- نامِ نوشتهها، سرودهها و گفتهها، با اشاره به درونمایهاش: پندیّه /pændijjæ/، هجویّه /hæʤvijjæ/، مدحیّه /mædhijjæ/، اخطاریّه /extɒrijjæ/، اطّلاعیّه /ettelɒijjæ/، نظریّه /næzærijjæ/
ح. پسوندِ /-om/
پسوندِ /-om/ به نشانهیِ نسبت صفت میسازد، همان گونه که در ضمیرِ تمایزیِ «دیگرم» /digærom/ به چشم میخورد (نگاه کنید به جستارِ ۷×۴×آ.):
دیگرم روز صباح که گذشتند دیدند آن درختِ انجیر خشک شده بود از بیخ.
از دفترِ «ترجمهیِ دیاتسارون» (سدهیِ هفتم خورشیدی)
ولی بیشتر شمارههایِ ساده هستند که نقشِ کانونِ این پسوند را (در ساختارِ شمارههایِ ترتیبی و کسری) بازی میکنند (نگاه کنید به جستارِ ۶×۴. و ۶×۲×آ.): هشتم /hæʃtom/، یکدهم /jek-dæhom/
اگر این پسوند پس از شمارهیِ سادهیِ «دو» /do/ یا «سه» /se/ جای بگیرد، میانشان آواهایِ میانجیِ /vv/ یا /jj/ مینشیند:
دوم /do/ + /-om/ → /dovvom/
دیم /do/ + /-om/ → /dojjom/
سوم /se/ + /-om/ → /sevvom/
سِیم /se/ + /-om/ → /sejjom/
خ. پسوندهایِ کنشساز
چنان که در بالا بررسی شد، این پسوندها در ساختارِ کنش به چشم میخورند:
- پسوندِ /-æ/ ↑
- پسوندِ /-æk/ ↑
- پسوندهایِ /-ɒ/ و /-ɒk/ ↑
- پسوندِ /-ɒn/ ↑
- پسوندِ /-i/ از ریشـهیِ پارسیِ میانهیِ /-ih/ ↑
از این گذشتـه، پسوندهایِ زیر نیز در زبانِ پارسی برایِ ساختنِ کنش به کار میروند:
- پسوندهایِ /-eʃ/ و /-eʃt/ (همچنین نگاه کنید به ۲۰×۲×ب. پسوندِ واژهپردازِ /-eʃt/). در این جا نکتههایِ زیر چشمگیر هستند:
- هم بنهایِ حال و هم صفتها میتوانند به عنوانِ کانونِ وند پدیدار گردند:
خواهش /xɒheʃ/، نالش /nɒleʃ/، آزمایش /ɒzmɒjeʃ/، خورش /xoreʃ/، کنشت /koneʃt/، گوارشت /govɒreʃt/، خورشت /xoreʃt/
نانِ آن مدخل زِ بس زشتم نمود
از پیِ خوردن گوارشتم نبود
رودکی (سدهیِ دوم و سوم خورشیدی)
نرمش /nærmeʃ/، گرمش /gærmeʃ/، گیجش /giʤeʃ/، آرامش /ɒrɒmeʃ/، پیدایش /pæjdɒjeʃ/، رهایش /ræhɒjeʃ/
چربش /ʧærbeʃ/ آن جا دان که جان فربه شود
کارِ ناامّید آن جا به شود
مولوی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
- در گویشهایِ کهن، تکواژگونههایِ /-iʃ/ و /-eʃn/ نیز کاربرد دارند: گوارشن /govɒreʃn/، گذارشن /gozɒreʃn/
نو کن روشنِ /ræveʃn/ راستان! بشکن طلسمِ باستان!
هم روزنامهی این بخوان، هم کارنامهی آن بدر!
اثیرِ اخسیکتی (سدهیِ ششم خورشیدی)
به هر بامدادی به هنگامِ بار
چنین ترکدینار یابم هزار
به بخشیش /bæxʃiʃ/ و گر بیستگانی بود
همه بهرِ او زرِّ کانی بود
فردوسی (سدهیِ چهارم خورشیدی)
- همچنین در گویشهایِ کهن بنهایِ گذشته و اسمی نیز میتوانند نقشِ کانونِ وند را بپذیرند:
بیرونت کنند از درِ مرگ
چون از درِ بودش /budeʃ/ اندر آیی
ناصرخسرو (سدهیِ چهارم و پنجم خورشیدی)
مردِ سرهنگ از آن نمونشِ /nemuneʃ/ راست
از سرِ خونِ آن صنم بر خاست
نظامیِ گنجهای (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
دلی باید اندیشه را تیز و تند
برینش /borineʃ/ نیاید زِ شمشیرِ کند
نظامیِ گنجهای (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
- اگر این پسوندها پس از واکهای جای بگیرند، باید آوایِ میانجیِ /j/ در میانشان جای داد:
پیدایش /pæjdɒ/ + /-eʃ/ → /pæjdɒjeʃ/
پیدایشن /pæjdɒ/ + /-eʃn/ → /pæjdɒjeʃn/
- واکهیِ پسوند میتواند پس از همخوانِ /v/ به /o/ همگونسازی گردد:
کاوش /kɒv/ + /-eʃ/ → /kɒveʃ/ (/kɒvoʃ/)
تراوش /tærɒv/ + /-eʃ/ → /tærɒveʃ/ (/tærɒvoʃ/)
- هم بنهایِ حال و هم صفتها میتوانند به عنوانِ کانونِ وند پدیدار گردند:
- پسوندِ /-mɒn/، که هم با بنِ گذشته و هم با بنِ حال به چشم میخورد:
ساختمان /sɒxtmɒn/، ریدمان /ridmɒn/، دوختمان /duxtmɒn/
سازمان /sɒzmɒn/، زایمان /zɒjmɒn/، چایمان /ʧɒjmɒn/
باید دقّت کرد که بنِ حالِ /mɒn/ (از مصدرِ ماندن /mɒndæn/) را از این پسوند باز شناخت، هنگامی که این بنِ حال در همنشانیِ پردازشی در نقشِ هسته به کار میرود (نگاه کنید به جستارِ ۱۰×پ.): شادمان /ʃɒd-mɒn/ (صفتِ کنشگرِ ساده)، دودمان /dud-mɒn/ (اسمِ مکان)
- پسوندِ /-nɒ/ از صفت کنشِ چگونگی میسازد: درازنا /derɒznɒ/، فراخنا /færɒxnɒ/
- پسوندهایِ /-ɒi/ و /-ɒjɒ/ تنها از صفتِ روشن /rævʃæn/ کنشهایِ چگونگیِ روشنایی /rævʃænɒi/ و روشنایا /rævʃænɒjɒ/ را میسازند (= پسوندِ /-ɒ/ ↑).
- پسوندهایِ /-ænd/ و /-ɒl/ تنها با بنِ حالِ /ræv/ (از مصدرِ رفتن /ræftæn/) به چشم میخورند (همچنین نگاه کنید به پسوندِ /-ænd/ ↓ و پسوندِ /-ɒl/ ↓): روند /rævænd/، روال /rævɒl/
- پسوندهایِ /-ɒðægi/ و /-ɒjægi/ در گویشهایِ کهن از اسمِ دشمن /doʃmæn/ کنشهایِ چگونگیِ دشمناذگی /doʃmænɒðægi/ و دشمنایگی /doʃmænɒjægi/ میسازند:
وصفِ دوستی و دشمناذگی و بیگانگی و آشناییِ خلقان
بهاء الدّینِ ولد (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
- بستهیِ واجیِ پایانیِ /ijjat/ را پارسیزبانان از اسمهایِ عربیای چون ابدیّت /æbædijjæt/ و بشریّت /bæʃærijjæt/ وام گرفتهاند (نگاه کنید به جستارِ پسوندِ /-ijjæ/ ↑)، تا آن را به چهرهیِ پسوندِ /-ijjæt/ در ساختنِ کنشهایِ چگونگی از اسمهایِ پارسی به کار ببرند: دوییّت /doijjæt/، خریّت /xærijjæt/
تا جایی که آن را با اسمها و صفتهایِ تازی نیز آوردهاند و کنشهایِ چگونگیای ساختهاند که در عربی نیامده: ضدّیّت /zeddijjæt/، بربریّت /bærbærijjæt/، آدمیّت /ɒdæmijjæt/
- پسوندِ /-ɒs/ در گویشِ تاجیکی در ساختارِ بانگها به کار میرود (نگاه کنید به نوشتهیِ فیروزهیِ امانوا در مجلهء زبانشناسی، پیاپیِ ۱۵ و ۱۶، رویهیِ ۲):
از دور صدایِ اکّاسِ /ækk/ + /ɒs/ → /ækkɒs/ (= عوعو) سگان شنیده میشد.
د. پسوندهایِ ساختنِ صفتِ کنشگر
همان گونه که در این گفتار آمد، این پسوندهایِ واژهساز در زبانِ پارسی برایِ ساختنِ صفتهایِ کنشگر به کار میروند:
- پسوندِ /-æk/ ↑
- پسوندهایِ /-ɒ/ و /-ɒk/ ↑
- پسوندِ /-ɒn/ ↑
- پسوندِ /-i/ از ریشـهیِ پارسیِ میانهیِ /-ik/ ↑
- پسوندِ /-ijjæ/ ↑
گذشتـه از این، پسوندهایِ زیر نیز در ساختارِ صفتهایِ کنشگر به چشم میخورند:
- پسوندِ /-ændæ/، با بنهایِ حال: خورنده /xorændæ/، زننده /zænænædæ/، شنونده /ʃenævændæ/، شرمنده /ʃærmændæ/، آینده /ɒjændæ/
در گویشهایِ کهن، تکواژگونههایِ /-ænd/ و /-ændu/ نیز به چشم میخورند (همچنین نگاه کنید به پسوندِ /-ænd/ ↑):
ز باریکی و سستی هر دو پایم
تو گویی پایِ من پایِ تنندست
آغاجیِ بخارایی (سدهیِ چهارم خورشیدی)
شود در پناهت چو سدِّ سکندر
اگر خانه سازم ز تارِ تنندو
معزّیِ نیشابوری (سدهیِ پنجم و ششم خورشیدی)
- پسوندِ /-gɒr/، که هم با بنِ گذشته و هم با بنِ حال میآید (همچنین نگاه کنید به پسوندِ /-gɒr/ ↑):
پروردگار /pærværdgɒr/، ماندگار /mɒndgɒr/، رستگار /ræstgɒr/
آموزگار /ɒmuzgɒr/، پرهیزگار /pærhizgɒr/
- /gær/ در زبانِ پارسیِ میانه، گونهای از اسمِ کار /kɒr/ است. ولی /gær/ در نقشِ پیوسته در همنشانیِ دارایی و توضیحیِ برونگرا برایِ بسیاری از پارسیزبانانِ امروزی پسوندِ /-gær/ به شمار میرود: آهنگر /ɒhængær/، مسگر /mesgær/، سفیدگر /sefidgær/
از همین راه میتوان به یاریِ این پسوند از کنش صفتِ کنشگرِ ساده ساخت: فتنهگر /fetnægær/، کارگر /kɒrgær/
- گمان میرود که پسوندِ /-vær/ از کوتاه شدنِ بنِ حالِ /værz/ (از مصدرِ ورزیدن /værzidæn/) پدید آمده باشد، و در پارسیِ نو از کنش صفتِ کنشگرِ ساده میسازد: حملهور /hæmlævær/، شناور /ʃenɒvær/، دانشور /dɒneʃvær/، هنرور /honærvær/، جانور /ʤɒnvær/
- پسوندِ /-ʧi/ ریشـه در زبانِ ترکی دارد و میتواند (همچون پسوندِ /-gær/) در ساختارِ نامِ پیشهها پدیدار گردد: قهوهچی /ɣæhvæʧi/، معدنچی /mæʔdænʧi/
شلاّقِ درشکهچی بلند شد و راه افتادیم.
محمّدعلیِ جمالزاده (سدهیِ سیزدهم و چهاردهم خورشیدی)
این پسوند نیز از کنش صفتِ کنشگرِ ساده میسازد (همچنین نگاه کنید به پسوندِ /-ʧi/ ↓): شکارچی /ʃekɒrʧi/، تماشاچی /tæmɒʃɒʧi/
- پسوندِ /-æm/ در گویشِ تاجیکی، با بنِ حال (نگاه کنید به نوشتهیِ فیروزهیِ امانوا در مجلهء زبانشناسی، پیاپیِ ۱۵ و ۱۶، رویهیِ ۸): دارم /dɒræm/، شایم /ʃɒjæm/
ذ. پسوندهایی که برایِ پیشهها نام میسازند
در کنارِ پسوندهایی چون /-gær/ و /-ʧi/ که در بالا بررسی شدند، پسوندهایِ زیر میتوانند در زبانِ پارسی برایِ پیشهها نام بسازند
- پسوندهایِ /-vɒn/ و /-bɒn/ (همچنین نگاه کنید به پسوندِ /-bɒn/ ↓): ساروان /sɒrvɒn/، شتروان /ʃotorvɒn/، باغبان /bɒɣbɒn/، ساربان /sɒrbɒn/، گروهبان /goruhbɒn/
گمان میرود که این پسوند در بادبان /bɒdbɒn/ با معنایی دگرگونشده به کار رفته باشد.
- پسوندهایِ /-vɒ/ و /-bɒ/ (همچنین نگاه کنید به پسوندِ /-vɒ/ ↓): پیشوا /piʃvɒ/، نانوا /nɒnvɒ/
نی، نی! فتد در آسیا هم نورِ مَه از روزنی
زآن جا به سویِ مَه رود، نی در دکانِ نانبا /nɒnbɒ/
مولوی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
- پسوندهایِ /-bod/ و /-pɒd/ (نگاه کنید به نوشتهیِ دکتر علیاشرفِ صادقی در مجلهء زبانشناسی، شمارهیِ پیاپیِ ۳، صفحهیِ ۲۵): ارتشبد /ærteʃbod/، سپهبد /sepæhbod/، آذرپاد /ɒzærpɒd/
- پسوندِ /-tɒʃ/ که از زبانِ ترکی به پارسی راه یافته: شهرتاش /ʃæhrtɒʃ/، خیلتاش /xæjltɒʃ/
ر. پسوندهایِ ساختنِ اسمِ مکان
همان گونه که در بالا آمد، این پسوندها در ساختارِ اسمهایِ مکان پارسی به چشم میخورند:
- پسوندِ /-æk/ ↑
- پسوندهایِ /-ɒn/، /-gɒn/ و /-gɒnæ/ ↑
- پسوندِ /-i/ از ریشـهیِ پارسیِ میانهیِ /-ik/ و پسوندهایِ /-in/ و -inæ/ ↑
- پسوندِ /-i/ از ریشـهیِ پارسیِ میانهیِ /-ih/ ↑
- پسوندِ /-ijjæ/ ↑
از اینها گذشتـه، پسوندهایِ زیر نیز برایِ ساختنِ اسمِ مکان از اسمها (و گاهی صفتها) به کار میروند:
- پسوندِ /-estɒn/: ترکستان /torkestɒn/، گلستان /golestɒn/
نکتههایِ زیر در کاربردِ این پسوند چشمگیر هستند:
- چنین سازههایِ پسوندی میتوانند بر دورههایِ زمانی نیز دلالت کنند: تابستان /tɒbestɒn/، زمستان /zæmestɒn/
- اگر کانونِ وند خود دارایِ پسوندِ /-æ/ ↑ یا پسوندِ /-i/ ↑ باشد، این پسوندها هنگامِ افزودنِ پسوندِ /-estɒn/ حذف میشوند:
قلمستان /ɣælæmæ/ + /-estɒn/ → /ɣælæmestɒn/
ارمنستان /ærmæni/ + /-estɒn/ → /ærmænestɒn/
گرجستان /gorʤi/ + /-estɒn/ → /gorʤestɒn/
- اگر این پسوند پس از واکهای جای بگیرد، واکهیِ /e/ از پسوند میافتد:
هندوستان /hendu/ + /-estɒn/ → /hendustɒn/
بوستان /bu/ + /-estɒn/ → /bustɒn/
از این سازهیِ پسوندی با سادهسازیِ واکه اسمِ بستان /bostɒn/ را هم میسازند.
- در تنگنایِ شعری، واکهیِ /e/ با قلب پس از همخوانِ /s/ آمده است:
و گر باز گردی به زابلستان /zɒbolestɒn/ → /zɒbolsetɒn/
به هنگامِ بشکوفهیِ گلستان /golestɒn/ → /golsetɒn/
فردوسی (سدهیِ چهارم خورشیدی)
سزد گر به این بومِ زابلستان /zɒbolestɒn/ → /zɒbolsetɒn/
نهد دانشی نامِ غلغلستان /ɣol-ɣolestɒn/ → /ɣol-ɣolsetɒn/
فردوسی (سدهیِ چهارم خورشیدی)
چو ناید مرا جنگِ زابلستان /zɒbolestɒn/ → /zɒbolsetɒn/
همان جنگِ ایران و کابلستان /kɒbolestɒn/ → /kɒbolsetɒn/
فردوسی (سدهیِ چهارم خورشیدی)
- پسوندهایِ /-dɒn/، /-dɒni/، /-hæn/، /-hɒn/، /-lɒn/، /-lɒx/، /-rom/، /-rɒn/، /-ʃæn/ و /-xæn/: نمکدان /næmækdɒn/، سگدانی /sægdɒni/، اردهن /ærdhæn/، زرهان /zærhɒn/، سنگلاخ /sænglɒx/، جهرم /ʤæhrom/، سگران /sægrɒn/، گلشن /golʃæn/، گلخن /golxæn/
- پسوندهایِ /-bær/، /-bɒr/، /-sær/، /-sɒr/، /-sir/، /-zɒr/، /-vɒr/ و /-vɒ/ (همچنین نگاه کنید به پسوندِ /-sɒr/ ↑، پسوندِ /-vɒ/ ↑ و پسوندِ /-vɒr/ ↓): گیلهبر /gilæbær/، زنگبار /zængbɒr/، رودسر /rudsær/، کوهسار /kuhsɒr/، /gærmsir/ گرمسیر، شنزار /ʃenzɒr/، سبزوار /sæbzvɒr/، مردوا /mærdvɒ/
- پسوندِ /-ɒt/. این پسوند به نامهایِ جغرافیایی میچسبد و محدودهشان را تا مکانهایِ دور و برشان گسترش میدهد: شمیرانات /ʃemirɒnɒt/، شروانات /ʃervɒnɒt/
- پسوندهایِ /-bil/ و /-vil/: اردبیل /ærdbil/، هرزویل /hærzvil/
- پسوندِ /-ʤin/: /æstærʤin/ استرجین، /lɒlæʤin/ لالهجین
- پسوندِ /-kur/: نمککور /næmækkur/، شمکور /ʃæmkur/
ز. پسوندهایِ ساختنِ اسمِ ابزارِ کنش
گذشتـه از پسوندهایِ /-æ/ و /-æk/ ↑، پسوندهایِ زیر نیز میتوانند در زبانِ پارسی از بنهایِ حال اسمِ ابزارِ کنش بسازند:
- پسوندِ /-iʧæ/ (همچنین نگاه کنید به پسوندِ /-iʧæ/ ↓): بازیچه /bɒziʧæ/
- پسوندِ /-ɒmæ/: دمامه /dæmɒmæ/
ژ. پسوندهایِ ساختنِ نامچه
همانگونه که در بالا آمد، پسوندِ /-æk/ ↑ میتواند در ساختارِ نامچههایِ پارسی پدیدار گردد. از این گذشتـه، پسوندهایِ زیر نیز در این زبان به کار میروند، تا از اسمها (و گاهی صفتها) نامچه بسازند:
- پسوندهایِ /-ʧæ/، /-ʧi/، /-iʧæ/، /-iʤæ/، /-izæ/، /-izæk/، /-zæ/، /-ʒæ/ و /-ʒæk/ (همچنین نگاه کنید به پسوندهایِ /-ʧi/ ↑ و /-iʧæ/ ↑): دفترچه /dæftæʧæ/، نخودچی /noxodʧi/، دریچه /dæriʧæ/، مشکیجه /mæʃkiʤæ/، دریچه /dæriʧæ/، مشکیزه /mæʃkizæ/، مشکیزک /mæʃkizæk/، نایژه /nɒjʒæ/، نایژک /nɒjʒæk/
چنین سازههایِ پسوندیای میتوانند به نشانهیِ شباهت نیز به کار روند: ماهیچه /mɒhiʧæ/، میخچه /mixʧæ/، نیزه /næjzæ/
- پسوندهایِ /-ræ/، /-oræ/، /-ol/، /-olæ/، /-u/، /-ul/، /-ulæ/، /-gɒlæ/ و /-ɣɒlæ/ (همچنین نگاه کنید به پسوندِ /-u/ ↓): خمره /xomræ/، زنگره /zængoræ/، زنگل /zængol/، چراغله /ʧerɒɣolæ/، مشکو /maʃku/، زنگول /zængul/، زنگوله /zængulæ/، پرگاله /pærgɒlæ/، بزغاله /bozɣɒlæ/
برخی از نامچههایی که از این راه پدید آمدهاند را میتوان با دوباره با پسوندِ نامچهسازِ دیگری همراه کرد: زنگلیچه /zængoliʧæ/
س. دیگر پسوندهایِ صفتساز
پسوندهایِ زیر برایِ ساختنِ صفت از اسم به کار میروند:
- صفتهایی که داشتنِ خو یا پدیدهیِ بیشتر پسندیدهای را خاطرنشان میسازند:
- پسوندهایِ /-mænd/، /-mændæ/، /-umænd/، /-vænd/ و /-ɒvænd/: خردمند /xerædmænd/، هنرمند /honærmænd/، شویمنده /ʃujmændæ/، تنومند /tænumænd/، برومند /bærumænd/، شهروند /ʃæhrvænd/، پولادوند /pulɒdvænd/، دماوند /dæmɒvænd/
- پسوندهایِ /-vɒr/، /-ivɒr/ و /-jɒr/ (همچنین نگاه کنید به پسوندِ /-vɒr/ ↑): امیدوار /omidvɒr/، عیالوار /æjɒlvɒr/، سوگوار /sugvɒr/، هشیوار /hoʃivɒr/، شهریار /ʃɒhrjɒr/، هشیار /hoʃjɒr/، هوشیار /huʃjɒr/
- پسوندِ /-bɒn/ (همچنین نگاه کنید به پسوندِ /-bɒn/ ↑): مهربان /mehrbɒn/
- صفتهایی که بر داشتنِ خو یا پدیدهای بیشتر ناپسند دلالت میکنند:
- پسوندهایِ /-gin/، /-gen/، /-ɒgin/، /-ɒgen/، /-ɒkin/، /-ɒken/ و /-ɒk/ (همچنین نگاه کنید به پسوندِ /-ɒk/ ↑): شرمگین /ʃærmgin/، خشمگین /xæʃmgin/، اندوهگین /ænduhgin/، غمگین /ɣæmgin/، فژگن /fæʒgen/، شرمگن /ʃærmgen/، خشماگین /xæʃmɒgin/، فژاگن /fæʒɒgen/، فژاکین /fæʒɒkin/، فژاکن /fæʒɒken/، فژاک /fæʒɒk/
- پسوندِ /-nɒk/: خشمناک /xæʃmnɒk/، هراسناک /hærɒsnɒk/، بویناک /bujnɒk/
توانگر که باشد زرش زیرِ خاک
زِ دزدان بود روز و شب ترسناک
نظامیِ گنجهای (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
ولی سازههایِ پسوندیای چون ترسناک /tærsnɒk/، هولناک /hævlnɒk/ و دردناک /dærdnɒk/ به ویژه در گویشهایِ امروزی بر برانگیزندهیِ احساس دلالت میکنند.
- پسوندِ /-sɒr/ (همچنین نگاه کنید به پسوندِ /-sɒr/ ↑): شرمسار /ʃærmsɒr/، دروغسار /doruɣsɒr/
- پسوندهایِ /-u/ و /-ur/ (همچنین نگاه کنید به پسوندِ /-u/ ↑): /tærsu/ ترسو، /kermu/ کرمو، /riʃu/ ریشو، /rænʤur/ رنجور
- صفتهایی که گرایشِ نابههنجار را نشـان میدهند:
- پسوندِ /-u/: شکمو /ʃekæmu/
- پسوندِ /-bɒræ/: شکمباره /ʃekæmbɒræ/، غلامباره /ɣolɒmbɒræ/، سخنباره /soxænbɒræ/، نانباره /nɒnbɒræ/
- صفتهایِ همسانی:
- پسوندهایِ /-ɒsɒ/، /-sɒ/ و /-sɒr/ (همچنین نگاه کنید به نوشتهیِ دکتر علیاشرفِ صادقی در مجلهء زبانشناسی، شمارهیِ پیاپیِ ۳۹، رویهیِ ۱، و پسوندِ /-sɒr/ ↑): شیرآسا /ʃirɒsɒ/، غولآسا /ɣulɒsɒ/، شیرسا /ʃirsɒ/، مشکسا /moʃksɒ/، دیوسار /divsɒr/، بادسار /bɒdsɒr/
- پسوندهایِ /-væʃ/، /-fæʃ/ و /-bæs/: پریوش /pærivæʃ/، ماهوش /mɒhvæʃ/، شیرفش /ʃirfæʃ/، شیربس /ʃirbæs/
- پسوندِ /-vɒr/ (همچنین نگاه کنید به پسوندِ /-vɒr/ ↑): بزرگوار /bozorgvɒr/، توتیوار /tutivɒr/، آدموار /ɒdæmvɒr/، دیوانهوار /divɒnævɒr/
چنین صفتهایی میتوانند بر سزاواری نیز دلالت کنند: شاهوار /ʃɒhvɒr/
- صفتهایِ بستگی:
- پسوندِ /-lik/: پالیک /pɒlik/
- در گویشِ تاجیکی پسوندهایِ /-ængi/ و /-nængi/ اسمهایِ زمانی (نگاه کنید به نوشتهیِ فیروزهیِ امانوا در مجلهء زبانشناسی، پیاپیِ ۱۵ و ۱۶، رویهیِ ۲):
دیننگی /di/ + /nængi/ → /dinængi/ (= دیروزین)
پگاهنگی /pegɒh/ + /ængi/ → /pegɒhængi/ (= فردایی)
از اسمِ امروز /emruz/ و پسوندِ /-ængi/ از راهِ حذف اسمِ امرونگی /emrungi/ پدید میآید.
ش. دیگر پسوندهایِ اسمساز
این پسوندها که دیگر زایا نیستند از اسم، اسمهایِ تازه میسازند:
- اسمهایی که به کانونِ وند شباهت دارند:
- پسوندهایِ /-ɒl/ و /-ɒlæ/ (همچنین نگاه کنید به پسوندِ /-ɒl/ ↑): چنگال /ʧængɒl/، انگشتال /ængoʃtɒl/، دنبال /donbɒl/، دنباله /donbɒlæ/، تفاله /tofɒlæ/
- پسوندهایِ /-dis/ و /-diz/: تندیس /tændis/، ناودیس /nɒvdis/، شبدیز /ʃæbdiz/
- پسوندهایِ /-vɒræ/، /-vɒnæ/ و /-væn/: شعرواره /ʃeʔrvɒræ/، جشنواره /ʤæʃnvɒræ/، پروانه /pærvɒnæ/، نارون /nɒrvæn/
- اسمهایی که به کانونِ وند بستگی دارند:
- پسوندهایِ /-ær/، /-ɒr/، /-vɒr/ و /-vɒræ/: انگشتر /ængoʃtær/، سنگر /sængær/، دستار /dæstɒr/، خانوار /xɒnævɒr/، گوشوار /guʃvɒr/، گوشواره /guʃvɒræ/، دستواره /dæstvɒræ/
- پسوندهایِ /-gin/ و /-ʤi/: میانگین /miɒngin/، میانجی /miɒnʤi/
- پسوندِ /-ɒl/: کاخال /kɒxɒl/