۱۵•۵. Predicative Complements

If the predicate assigns a certain feature to a sentence constituent (= the predicative focus, normally to the subject or the direct object), this feature can be expressed as a predicative complement. Such predicates are copulative (see 13•۲.).

The predicative complements can appear syntactically in the following forms:

  1. As adjectival phrases:

    هم‌کاران امروز خوش‌برخوردتر به نظر می‌رسیدند.

  2. As noun phrases:

    فرهاد پسرِ من است.

  3. In archaic idioms, also as adpositional phrases with the preposition /bæ/ به:

    عدو را نباید به کوچک شمرد

    که کوهِ کلان دیدم از سنگِ خرد

    Saadi (12th and 13th Century AD)

    هیچ کس را تو استوار مدار!

    کار خود کن! کسی به یار مدار!

    Sanai (11th and 12th Century AD)


The following points are notable regarding the predicative focus:

  1. When having an intransitive predicate, the subject is usually the predicative focus:

    زاغ یعنی کلاغ.

    او خوش‌حـال به نظر می‌آمد (می‌رسید).

    زِ عشقِ ناتمامِ ما جمالِ یار مستغنی‌ست

    به آب و رنگ و خال و خطّ چه حاجت رویِ زیبا را؟!

    Hafez (14th Century AD)

    تا زِ وصفِ رخِ زیبایِ تو ما دم زده‌ایم

    ورقِ گل خجل‌ست از ورقِ دفترِ ما

    Hafez (14th Century AD)

    دلایل قوی باید و معنوی

    نه رگ‌هایِ گردن به حجّت قوی

    Saadi (12th and 13th Century AD)

    آن جا که سخن خیزد از آیاتِ الاهی

    سقراط سزد چاکر و ادریس عیال‌ش!

    Saadi (12th and 13th Century AD)

    مرا شاید انگشتری بی‌نگین

    نشاید دلِ خلقی اندوهگین

    Saadi (12th and 13th Century AD)

    بنده‌یِ جودِ تو زیبد آفتابِ نوربخش

    مطربِ بزمِ تو شاید زهره‌یِ بربط‌سرای

    Sanai (11th and 12th Century AD)

    همه کارم زِ خودکامی به بدنامی کشید آخر

    نهان کی ماند آن رازی که‌از او سازند محفل‌ها؟!

    Hafez (14th Century AD)

    به سرت گر همه عالم به سرم جمـع شوند

    نتوان برد هوایِ تو برون از سرِ ما

    Hafez (14th Century AD)

    دل‌م ز پرده برون شد، کجایی ای مطرب؟!

    بنال، هان! که از این پرده کارِ ما به نواست

    Hafez (14th Century AD)

    عقل اگر داند که دل در بنـدِ زلف‌ش چون خوش‌ست

    عاقلان دیوانه گردند از پیِ زنجیرِ ما

    Hafez (14th Century AD)

    گر جان بدهد سنگِ سیه لعل نگردد

    با طینت اصلی چه کند؟! بدگهر افتاد

    Hafez (14th Century AD)

    زِ شستِ صدق گشادم هزار تیرِ دعا

    وز آن هزار یکی کارگر نمی‌آید

    Hafez (14th Century AD)

  2. If the predicate is transitive, the direct object usually has the role of predicative focus:

    رفتارِ او همه را به او باوفا نگه می‌داشت.

    کسی را هم‌دردِ خود نیافت.

    او را سهراب نامیدند.

    اسـم‌ش را مجید گذاشتند.

    به می سجّاده رنگین کن گرت پیرِ مغان گوید!

    که سالک بی‌خبر نبود زِ راه و رسمِ منزل‌ها

    Hafez (14th Century AD)

    حافظا! می خور و رندی کن و خوش باش! ولی

    دامِ تزویر مکن چون دگران قرآن را!

    Hafez (14th Century AD)

    ای که بر مه کشی از عنبرِ سارا چوگان!

    مضطرب‌حـال مگردان منِ سرگردان را!

    Hafez (14th Century AD)

    خرد را عنان ساز و اندیشه را زین

    بر اسبِ زبان اندر این پهن‌میدان

    Nasir Khusraw (11th Century AD)

    طمعِ جان‌ت کند، گر چه بدو کابین

    گنجِ قارون بنهی با سپهِ قارن

    Nasir Khusraw (11th Century AD)

    اگر می‌خواستی که‌این‌ها نپرسم

    مرا بایست حیوان آفریدن

    Nasir Khusraw (11th Century AD)

    وصلِ تو اجل را زِ سرم دور همی داشت

    از دولتِ هجرِ تو چنان دور نمانده‌ست

    Hafez (14th Century AD)

    حافظ از معتقدان‌ست، گرامی دارش

    زآن که بخشایشِ سد روحِ مکرّم با اوست

    Hafez (14th Century AD)

    ورایِ طاعتِ دیوانگان زِ ما مطلب!

    که شیخِ مذهبِ ما عاقلی گنه دانست

    Hafez (14th Century AD)

    دانی که چه گفت زال با رستمِ گرد؟:

    «دشمن نتوان حقیر و بی‌چاره شمرد»

    Saadi (12th and 13th Century AD)

    ده‌روزه مهرِ گردون افسانه است و افسون

    نیکی به جایِ یاران فرصت شمار یارا!

    Hafez (14th Century AD)

    فضلِ ایزد شنـاس کارش را!

    که مر آن را پدید نیست کنار

    Abolfaradj Runi (11th and 12th Century AD)

    از آن شنعت این پند بر داشتم

    دگر دیده نادیده انگاشتم

    Saadi (12th and 13th Century AD)

    خویش‌تن را بزرگ پنداری

    راست گفتند: «یک دو بیند لوچ»

    Saadi (12th and 13th Century AD)

    ملکِ ضعیفان به کف آورده گیر!

    مالِ یتیمان به ستم خورده گیر!

    Nezami Gandjavi (12th and 13th Century AD)

    تو را کامـل همی دیدم به هر کار

    ولیکن نیستی در عشق کامـل

    Manuchehri (10th and 11th Century AD)

    محرمِ رازِ دلِ شیدایِ خویش

    کس نمی‌بینم زِ خاص و عام را

    Hafez (14th Century AD)

    از صحبتِ دوستی برنجم

    که‌اخلاقِ بدم حسن نماید

    عیب‌م هنر و کمال بیند

    خارم گل و یاسمن نماید

    Saadi (12th and 13th Century AD)

    آن تلخوش که صوفی ام‌الخبائث‌ش خواند

    اشهی لنا و احلی من قبله العذارا

    Hafez (14th Century AD)

    گفت: «شنیدم که سخن رانده‌ای

    کینه‌کش و خیره‌سرم خوانده‌ای»

    Nezami Gandjavi (12th and 13th Century AD)

    پیشِ وزیر باخطر و حشمت‌م بدآن‌ک

    میرم همی خطاب کند خواجه‌یِ خطیر

    Nasir Khusraw (11th Century AD)

    شادیِ مجلسیان در قدم و مقدمِ توست

    جایِ غم باد هر آن دل که نخواهد شادت!

    Hafez (14th Century AD)

    سخن آخر به دهن می‌گذرد موذی را

    سخن‌ش تلخ نخواهی دهن‌ش شیرین کن!

    Saadi (12th and 13th Century AD)

  3. Sometimes a predicative complement refers to another predicative complement, like the noun /bæs/ بس in the following examples:

    باادب را ادب سپاه بس‌ست

    بی‌ادب با هزار کس تنهاست

    Shahid Balkhi (9th and 10th Century AD)

    که‌از این ره سویِ یزدان‌ست راه‌ت

    تو را بس باشد این معنی گواه‌ت

    Nasir Khusraw (11th Century AD)

    بگو: «پیل‌تن با سپاه از پس‌ست

    که اندر جهان نیک‌خواه او بس‌ست»

    Ferdowsi (10th and 11th Century AD)

Leave a Reply