نمودِ روندی ساختارِ زمانیِ روالِ بندِ فعلی را خاطرنشان میسازد. بر خلافِ نمودِ کنشی، نمودِ روندی بر معنیِ قاموسیِ بندِ فعلی دلالت نمیکند و تنها هنگامی پدیدار میشود که این بند نقشِ گزارهیِ جمله را بازی کند.
نمودِ روندی به گونههایِ زیر به چشم میخورد:
- نمودیِ روندیِ جهشی تنها در بندهایِ فعلیِ پویا پدیدار میگردد، و کنـشهایی را خاطرنشان میسازد که تنها یک بار رخ داده باشند:
- بندهایِ فعلیِ لحظهای که نمودی روندیِ جهشی داشته باشند بر کنـشهایی دلالت میکنند که برایِ یک بار در زمانی انجام یافته باشند که نمودِ زمانیِ بندِ فعلی نشان میدهد:
آخرهایِ مسابقه حسین از من جلو زد. (گذشته)
آخرهایِ مسابقه حسین از من جلو خواهد زد. (آینده)
در این جا این نکته چشمگیرست که حتّا بندهایِ فعلیای میتوانند با نمودِ کنشیِ لحظهای و نمودِ روندیِ جهشی به کار بروند که ریشههایِ فعلشان ایستاست. در این حالت، بندِ فعلی تنها به نقطهیِ آغازِ دگرگونی دلالت مینماید:
او از تهدیدهایِ مردِ نقابدار ترسید (= ترس برش داشت).
دانست (= متوجّه شد) که برادرش به او دروغ میگوید.
پدرم خوابید (= به خواب فرو رفت).
- این که بندهایِ فعلیِ تداومی با نمودِ روندیِ جهشی به کار بروند نشانهیِ آنست که هم نقطهیِ آغاز و هم نقطهیِ پایانِ آن رخداد در زمانیِ جای دارند که نمودِ زمانیِ بندِ فعلی نشان میدهد:
دیروز یک دست لباس دوختم. (گذشته)
فردا یک دست لباس میدوزم. (آینده)
فردا یک دست لباس خواهم دوخت. (آینده)
- بندهایِ فعلیِ لحظهای که نمودی روندیِ جهشی داشته باشند بر کنـشهایی دلالت میکنند که برایِ یک بار در زمانی انجام یافته باشند که نمودِ زمانیِ بندِ فعلی نشان میدهد:
- همگیِ بندهایِ فعلیِ دیگر دارایِ نمودِ روندیِ روان هستند، و بر پایانیافتگیِ کنـش اعتنایی ندارند. نمودِ روندیِ روان به گونههایِ زیر تقسیم میشود، که در بیشترِ زبانهایِ هند و اروپایی الگوهایِ ساختاری همسانی دارند:
- همگیِ بندهایِ فعلیای که نمودِ کنشیِ ایستا دارند، دارایِ نمودِ روندیِ ایستا نیز هستند:
فرهاد میخواست (گذشته) خلبان بشود.
شیراز از زیباترین شهرهایِ ایران است. (حال)
شیراز از زیباترین شهرهایِ ایران میباشد. (حال)
- بندهایِ فعلیِ استمراری همواره نمودِ کنشیِ پویا دارند، و بر روندهایی دلالت میکنند که همواره تکرار میشوند:
پدرم دوشنبهها ناهارش را سرِ کار میخورد. (با روندی کنشیِ تداومی و نمودِ زمانیِ حال)
او هر روز با سر و صورتِ زخمی به خانه میرسید. (با نمودِ کنشیِ لحظهای و نمودِ زمانیِ گذشته)
- بندهایِ فعلیِ آیینی نمودِ کنشیِ تداومی دارند، و بر رخدادهایی دلالت میکنند که معمولاً انجام میگردند:
او ماهها این جا کار میکرد. (گذشته)
با بدیهایِ تو میسازم. (حال)
- بندهایِ فعلیِ پیشرو کنـشهایی را خاطرنشان میسازند که در زمانی (که نمودِ زمانیِ بندِ فعلی نشان میدهد) جریان داشته باشد:
روزنامه میخواند (گذشته) که از صدایِ در از جا پرید.
در خراباتِ مغان نورِ خدا میبینم (حال)
این عجب بین که چه نوری زِ کجا میبینم! (حال)
حافظ (سدهیِ هشتم خورشیدی)
در این جا این نکته چشمگیرست که در گویشهایِ امروزینِ پارسی الگوهایِ ساختاریِ ویژه برایِ نمودِ روندیِ پیشرو پدید آمدهاند:
- ریشهیِ /dɒʃ/ (مصدرِ داشتن /dɒʃtæn/) به معنیِ «ادامه دادن» و «به درازا کشاندن» به کار رفته است:
یلان را به پیکار و کین بر گماشت
به سد حیله آن رزم تا شب بداشت
اسدیِ توسی (سدهیِ چهارم و پنجم خورشیدی)
اگر سده بسیار باشد، تب سه شبانروز بدارد، و اگر کمتر باشد، زودتر گسارد.
از دفترِ «ذخیرهیِ خوارزمشاهی» نوشتهیِ اسماعیلِ گرگانیِ گنجی (سدهیِ پنجم و ششم خورشیدی)
به جایِ خویش بنشست و مردمان را معذرت میکرد و باز میگردانید، و تا شب بداشت.
ابوالفضلِ بیهقی (سدهیِ چهارم و پنجم خورشیدی)
در گویشهایِ باختریتر، الگوهایِ نمودی روندیِ پیشرو به یاریِ فعلهایِ رویکردی با مصدرِ «داشتن» /dɒʃtæn/ بر ساخته شدهاند (نگاه کنید به جستارِ ۱۸×۲×ث×ب×ت.):
او دارد کتاب میخواند. (حال)
وقتی تلفن زنگ زد، پدرم داشت نامه مینوشت. (گذشته)
داشتم سوارِ تاکسی میشدم (گذشته) تا بر گردم خانه که یک دفعه به صرافت افتادم که «اقلاًّ چرا نپرسیدی چه بلایی به سرش آمده؟».
جلالِ آلِ احمد (سدهیِ چهاردهم خورشیدی)
- از سویِ دیگر، در گویشِ تاجیکی برایِ این کار از بر هم نشانیِ بنِ نقلی با بندِ فعلیِ از ریشهیِ /ist/ (مصدرِ ایستادن /istɒdæn/) با نمودِ زمانیِ پیشوازِ حال یا پیشوازِ گذشته سود میجویند (نگاه کنید به دفترِ “Tadschikische Studiengrammatik” از پروفسور لوتس ژهاک، رویهیِ ۷۸ تا ۸۰، و نوشتهیِ فیروزهیِ امانوا در مجلهء زبانشناسی، پیاپیِ ۱۵ و ۱۶، رویهیِ ۵ و ۶):
رفته ایستادهام. (حال)، گفته ایستاده بود. (گذشته)
از ویژگیهایِ زبانِ پارسی (در برابرِ بسیاری دیگر از زبانهایِ هند و اروپایی) اینست که بندهایِ فعلیِ پیشرو با نمودِ قطبیِ منفی به کار نمیروند.
- ریشهیِ /dɒʃ/ (مصدرِ داشتن /dɒʃtæn/) به معنیِ «ادامه دادن» و «به درازا کشاندن» به کار رفته است:
- همگیِ بندهایِ فعلیای که نمودِ کنشیِ ایستا دارند، دارایِ نمودِ روندیِ ایستا نیز هستند: