ضمیرهایِ تمایزی در پارسی بر زیرمجموعهای از مجموعهیِ مرجع دلالت میکنند که جدا از پدیدهای باشد که پیشتر در موردِ دیگری مطرح گردیده (عهدِ ذکری)، یا برای شنونده یا خواننده آشنا باشد (عهدِ ذهنی). این پدیده را در این تارنما مرجعِ تمایز مینامیم.
آ. ضمیرهایِ تمایزیِ صفتی
در بیشترِ زبانهایِ هند و اروپایی، ضمیرهایِ تمایزی بندِ صفتی به شمار میروند، اگر چه توانِ پایهسنجی ندارند (همواره نمودِ قیاسیِ جامد دارند) و از این رو از دیدِ منطقی بیشتر به گروهِ بندهایِ پردازه میخورند:
- دیگر /digær/:
آتشِ هجرانت را هیزم منم
وآتشِ دیگرت /ɒtæʃ-e digær/ را هیزم بده!
رودکی (سدهیِ دوم و سوم خورشیدی)
ناحیتی از ناحیتی دیگر /nɒhiæt-i digær/ به سه چیز جدا شود.
از دفترِ «حدود العالم» (سدهیِ چهارم خورشیدی)
به یک ماه بالا گرفت آن نهال
فزون زآن که دیگر درختان /digær deræxtɒn/ به سال
عنصریِ بلخی (سدهیِ چهارم و پنجم خورشیدی)
امیر دیگر روز /digær ruz/ بر نشست و به صحرا آمد.
ابوالفضلِ بیهقی (سدهیِ چهارم و پنجم خورشیدی)
- دگر /degær/:
گر بود عمر و به میخانه رسَم بارِ دگر /bɒr-e degær/
به جز از خدمتِ رندان نکنم کارِ دگر /kɒr-e degær/
حافظ (سدهیِ هشتم خورشیدی)
و اگر دگر بار /degær bɒr/ این آواز شنوی، بر جای بایست!
ابوالفتوحِ رازی (سدهیِ ششم خورشیدی)
بزیاد آن مَلِکِ راد! که در دولتِ او
نبود حاجت هرگز به کسانِ دگرم /kæsɒn-e degær/
فرّخیِ سیستانی (سدهیِ چهارم و پنجم خورشیدی)
- در گویشهایِ کهن، دیگرم /digærom/ (از افزودنِ پسوندِ /-om/ به ضمیرِ تمایزیِ دیگر /digær/):
دیگرم روز /digærom ruz/ صباح که گذشتند دیدند آن درختِ انجیر خشک شده بود از بیخ.
از دفترِ «ترجمهیِ دیاتسارون» (سدهیِ هفتم خورشیدی)
میتوان ضمیرهایِ تمایزیِ صفتی را به اسمهایِ خاص پیونداند. این گونه بندهایِ پیوندیِ وصفی بر پدیدهای دلالت میکنند که گروهی از ویژگیهایش با آن اسمِ خاص مشترک باشد (نگاه کنید به جستارِ ۳×۲×ب.):
گمانم که تو رستمِ دیگر /rostæm-e digær/ ی
به مردیّ و گُردیّ و فرمانبری
فردوسی (سدهیِ چهارم خورشیدی)
شاعر و مهتردلست و زیرک و والا
رودکیِّ دیگر /rudæki-jje digær/ است و نصرِ بـن احمد
منوچهریِ دامغانی (سدهیِ پنجم خورشیدی)
و امیر طاهر که شیرِ باریک خوانند ماند، دیگرم رستمِ دستان /digærom rostæm-e dæstɒn/ بر آمد و عالم همه از او رنگ گرفت.
از دفترِ «تاریخِ سیستان» (سدهیِ پنجم خورشیدی)
ب. ضمیرهایِ تمایزیِ اسمی
ضمیرهایِ تمایزی میتوانند در چهرههایِ زیر به عنوانِ بندِ اسمیِ ناشناس به کار روند:
- در گویشهایِ کهن، ضمیرهایِ تمایزیِ بالا همانندِ دیگر بندهایِ صفتی اسم شوند:
یکی شاد و دیگر پر از درد و رنج
چنینست رسمِ سرایِ سپنج
فردوسی (سدهیِ چهارم خورشیدی)
یکی از شما گر کنم من گزین
دگر گردد از من پر از درد و کین
فردوسی (سدهیِ چهارم خورشیدی)
نسبتِ نخستین مؤلّف شود از نسبتِ یکی از آن دو به میانه و از نسبتِ میانه به دیگرم.
ابوریحانِ بیرونی (سدهیِ چهارم و پنجم خورشیدی)
اگر چنین ضمیرِ تمایزیِ اسمشدهای بر چند پدیده دلالت کند، هم در گویشهایِ کهن و هم در گویشهایِ امروزی جمعبسته میشوند. از این راه ضمیرهایِ تمایزیِ زیر به دست میآیند:
- دیگرها /digærhɒ/ و دگرها /degærhɒ/ (از راهِ چسباندنِ پسوندِ /-hɒ/ به ضمیرهایِ تمایزیِ دیگر /digær/ و دگر /degær/):
چه دانی از بلاغتها؟! چه خوانی از سخاوتها؟!
که یزدانش ندادهست آن و سد چندان و دیگرها
سعدی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
کنون رزمِ سهراب و رستم شنو!
دگرها شنیدهستی، این هم شنو!
فردوسی (سدهیِ چهارم خورشیدی)
- دیگران /digærɒn/ و دگران /degærɒn/ (از راهِ چسباندنِ پسوندِ /-ɒn/ به ضمیرهایِ تمایزیِ دیگر /digær/ و دگر /degær/):
تو نزادیّ و دیگران زادند
تو خداییّ و دیگران بادند
نظامیِ گنجهای (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
ای که بر پشتِ زمینی! همه وقت آنِ تو نیست
دیگران در شکمِ مادر و پشتِ پدرند
سعدی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
هنوز چشمش نگرانست که مُلکش با دگرانست.
سعدی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
- دیگرها /digærhɒ/ و دگرها /degærhɒ/ (از راهِ چسباندنِ پسوندِ /-hɒ/ به ضمیرهایِ تمایزیِ دیگر /digær/ و دگر /degær/):
- از این گذشته، ضمیرهایِ تمایزیِ زیر تنها به چهرهیِ بندِ اسمی به چشم میخورند:
- بندهایِ صفتیِ اسمشدهیِ دیگری /digæri/ و دگری /degæri/ (= از چسباندنِ پسوندِ /-i/ به ضمیرهایِ تمایزی دیگر /digær/ و دگر /degær/) همواره نمودِ شمارشیِ مفرد دارند:
تو به خودت تکیه کن، نه به دیگری!
خدا را دادِ من بستان از او، ای شحنهیِ مجلس!
که می با دیگری خوردهست و با من سر گران دارد
حافظ (سدهیِ هشتم خورشیدی)
بیمِ آنست که جایِ تو بگیرد دگری
آگهت کردم و گفتم سخنِ بازپسین
فرّخیِ سیستانی (سدهیِ چهارم و پنجم خورشیدی)
- مردم /mærdom/ با نمودِ شمارشیِ جمع:
چرا مزاحمِ مردم میشوی؟
چه حرفهایی که مردم نمیزنند!
نگاههایِ مردم آدم را میکشد!
تا تو مردم را ستایی در بلایی با همه
چون تو را مردم ستایند آن بلا بدتر بود
خاقانیِ شروانی (سدهیِ ششم خورشیدی)
میخورد خون دلم مردمکِ دیده، سزاست!
که چرا دل به جگرگوشهیِ مردم دادم
حافظ (سدهیِ هشتم خورشیدی)
- غیر /ɣæjr/ (و غیره /ɣæjreh/) با نمودِ شمارشیِ مفرد و اغیار /æɣjɒr/ با نمودِ شمارشیِ جمع:
تو آن نکردهای از فعـلِ خیر با من و غیر
که دستِ فضل کند دامنِ امید رها
سعدی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
بزرگی رساند به محتاج خیر
که ترسد که محتاج گردد به غیر
سعدی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
همه از دست غیر ناله کنند
سعدی از دست خویشتن فریاد
سعدی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
خانه دربسته دار بر اغیار
تا در او این غریب مهمانست
خاقانیِ شروانی (سدهیِ ششم خورشیدی)
دل عاشقِ خاص آمد زاغیار نیندیشد
زری که خلاص آمد از نار نیندیشد
خاقانیِ شروانی (سدهیِ ششم خورشیدی)
مرجعِ تمایز میتواند از دو راه ضمیرِ تمایزیِ غیر /ɣæjr/ را نشانبخشی کند:
- در نقشِ پیوستهیِ پیوندِ دارایی:
به جز ابرویِ تو محرابِ دلِ حافظ نیست
طاعتِ غیرِ تو در مذهبِ ما نتوان کرد
حافظ (سدهیِ هشتم خورشیدی)
سعدی! بشوی لوحِ دل از نقشِ غیرِ دوست
علمی که ره به حق ننماید ضلالتست
سعدی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
جهد کن تا ترکِ غیرِ حق کنی
دل از این دنیایِ فانی بر کَنی
مولوی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
نکتهیِ جالب اینست که بندهایِ صفتی هم میتوانند به عنوانِ نشان به کار بروند. در این جا بندِ پیوندیِ دارایی هم بندی صفتی میشود، و چهرهیِ منفیِ پیوسته به شمار میرود (نگاه کنید به جستارِ ۴×پ×ب. و ۱۰×۴×پ): غیرِ عادّی /ɣæjr-e ɒddi/، غیرِ مستقیم /ɣæjr-e mostaɣim/
- در نقشِ قیدِ خاستگاه (مقایسه کنید با «جز» /ʤoz/):
ناپسندیدهست پیشِ اهلِ دل
هر که غیر از فسق را پی میزند
سعدی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
نمونهیِ چشمگیری از کاربردِ چنین بندهایی در قیدهایِ استثناست (نگاه کنید به جستارِ ۱۵×۴×ز.). در این جایگاه میتوان این بندها را با یا بی پیشنهشتِ /be/ به کار برد:
طرفه کورِ دوربینِ تیزچشم
لیک از اشتر نبیند غیرِ پشم
مولوی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
نمِ چشم آبرویِ من ببرد از بس که میگریم
چرا گریم؟! کهاز آن حاصل به غیر از نم نمیبینم
سعدی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
- در نقشِ پیوستهیِ پیوندِ دارایی:
- در زبانِ کوچه و بازار همچنین بقیّه /bæɣijjæ/ نمودِ شمارشیِ جمع کاربردِ ضمیرِ تمایزی دارد:
زحمتش را ما میکشیم، سودش را بقیّه میبرند!
- بندهایِ صفتیِ اسمشدهیِ دیگری /digæri/ و دگری /degæri/ (= از چسباندنِ پسوندِ /-i/ به ضمیرهایِ تمایزی دیگر /digær/ و دگر /degær/) همواره نمودِ شمارشیِ مفرد دارند:
ضمیرهایِ تمایزیِ اسمی به یاریِ ضمیرِ اشارهیِ «آن» /ɒn/ نمودِ شناختیِ شناس میگیرند (نگاه کنید به جستارِ ۶×۱×ت.):
او مرا بر شتری نشاند و از دستِ آن دیگر /ɒn digær/ تازیانه خوردهام.
سعدی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
هر دو یک گوهرند، لیک به طبع
این بیفسرد و آن دگر /ɒn degær/ بگداخت
رودکی (سدهیِ دوم و سوم خورشیدی)
تاجوران تاجورش خواندهاند
وآن دگران /ɒn degærɒn/ آن دگرش /ɒn degær/ خواندهاند
نظامیِ گنجهای (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)