ضمیرهایِ پرسشی در پرسشهایِ سازهای برایِ آگاهییافتن از پدیدهای یا چگونگیاش به کار میروند.
جستارها |
---|
آ. ضمیرِ پرسشیِ «چه، چی» /ʧe/ (/ʧi/)
ضمیرِ پرسشیِ چه /ʧe/ میتواند به عنوانِ پردازه، بندهایِ اسمی را همراهی کند.
نکتههایِ زیر در بارهیِ چنین بندهایِ پردازهدارِ پرسشیای چشمگیر هستند:
- این بندهایِ پردازهدار همواره نمودِ شناختیِ ناشناس دارند.
- این بندهایِ پردازهدار همواره سومشخص هستند.
- نمودِ شمارشیِ این بندهایِ پردازهدار مطابق با نمودِ شمارشیِ کانونش میباشد.
- چنین بندهایِ پردازهداری میتوانند به چهرهیِ ساده یا با پردازهیِ شناختیِ /-i/ بیایند.
برایِ نمونه:
سربازان چه کسانی /ʧe kæsɒn-i/ را دستگیر کردهاند؟
با چه چیزی /ʧe ʧiz-i/ میتوان او را فریب داد؟
چه فایده /ʧe fɒjede/ دارد که همهیِ پولمان را خرج کنیم؟
گمان میرود که بندهایِ پردازهدارِ پرسشیِ زیر همواره به چهرهیِ ساده (بی پردازهیِ شناختیِ /-i/) به کار میروند. در این جایگاه، ضمیرِ پرسشیِ چه /ʧe/ در زبانِ امروزی دچارِ دستوریسازی شده است و بیشترِ گویندگان، آن را به سانِ پیشبست ادا میکنند:
- چقدر /ʧe-ɣædr/ (/ʧe-ɣædær/):
سیر یک روز طعنه زد به پیاز
که: «تو مسکین چقدر /ʧe-ɣædr/ بدبویی»
پروینِ اعتصامی (سدهیِ سیزدهم و چهاردهم خورشیدی)
تا شبِ او را چقدر /ʧe-ɣædær/ قدر هست
زهرهیِ شبسنجِ ترازو به دست
نظامیِ گنجهای (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
- چگونه /ʧe-gunæ/:
مَهی گذشت که بر دستِ من نیامد می
چگونه باشم از این پارساتر و بهتر؟!
فرّخیِ سیستانی (سدهیِ چهارم و پنجم خورشیدی)
- چه سان، چسان /ʧe-sɒn/:
مر مرا شکّر چه سان وعده کنی
گرْت سنگست ای پسر در آستین؟!
ناصرخسرو (سدهیِ چهارم و پنجم خورشیدی)
- چطور /ʧe-tævr/:
برادرتان چطور با شما تماس گرفت؟
- چه جور /ʧe-ʤur/:
او را چه جور راضی کردی؟
- چه کار /ʧe-kɒr/، اگر مفعولِ مستقیمِ فعلهایِ مصدرهایِ کردن /kærdæn/ و داشتن /dɒʃtæn/ باشد:
جواب داد که: «من ملک الموتم.» گفت: «چه کار کنی؟» گفت: «جانِ تو بر کنم.».
ابواسحاقِ نیشابوری (سدهیِ پنجم خورشیدی)
گنجی که چنین حصار دارد
نقّاب در او چه کار دارد؟
نظامیِ گنجهای (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
پس میتوان چه کار /ʧe-kɒr/ را همچنین به عنوانِ نهاد همراه با مفعولهایِ دارایی آورد:
با دوات و قلم و شعر چه کارست تو را؟
خیز و بر دار تش و دستره و بیل و پشنگ!
اسکافیِ غزنوی (سدهیِ پنجم خورشیدی)
ماه را با زُفتی و زاری چه کار؟
در پیِ خورشید پوید سایهوار
مولوی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
اگر چنین بندِ پردازهداری بر انسانها، زمانها و جاها دلالت نکند، میتوان کانونش را (به قرینهیِ ذهنی) افکند. در این شکل ضمیرِ پرسشیِ چه، چی /ʧe/ (/ʧi/) تنها سازهیِ بندِ پردازهدارست و با اسمشدنِ ضمیرِ پرسشی رو به رو هستیم:
داری چه میخوانی؟
از جانِ من چی میخواهی؟
دنبالِ چه میگردی؟
برایِ چی با او دعوا کردی؟
رقیبم سرزنشها کرد که: «از این باب رخ بر تاب!»
چه افتاد این سرِ ما را که خاکِ در نمیارزد؟
حافظ (سدهیِ هشتم خورشیدی)
اگر این ضمیرِ پرسشی بر چند پدیده دلالت کند، باید جمعبسته شود. از این راه ضمیرِ پرسشیِ چهها، چیها /ʧehɒ/ (/ʧihɒ/) به دست میآید (با چسباندنِ پسوندِ /-hɒ/ به ضمیرِ پرسشیِ چه، چی /ʧe/ (/ʧi/)):
گردون زِ شفق چهها گرفته؟
زالی بر مو حنا گرفته
زلالیِ خوانساری (سدهیِ یازدهم خورشیدی)
صبا! بگو که چهها بر سرم در این غمِ عشق
زِ آتشِ دلِ سوزان و دودِ آه رسید
حافظ (سدهیِ هشتم خورشیدی)
چیها خریدی؟
نمونهیِ دیگری از دستوریسازی، به کار گیریِ پسنهشتِ «را» /rɒ/ به گونهیِ پیبست در بندِ برنهشتیِ چرا /ʧe-rɒ/ است
(= ا[NPا[PPضمیرِ پرسشیِ چه /ʧe/] [Pپسنهشتِ «را» /rɒ/]]). این بندِ برنهشتی در اصل قیدِ هدفست (= «برایِ چه؟»)، ولی میتواند جانشینِ قیدِ سبب نیز بشود (همچنین نگاه کنید به جستارِ ۱۸×۲×ج. دستوریسازیِ بندِ جستاری به بندِ سبب):
هم به زیرِ لگدت همچو هبا کردم
بیگنه بودی، این جرم چرا کردم؟
منوچهریِ دامغانی (سدهیِ پنجم خورشیدی)
اگر محوّلِ حـالِ جهانیان نه قضاست
چرا مجاریِ احوال بر خلافِ رضاست؟
انوریِ ابیوردی (سدهیِ ششم خورشیدی)
در گویشهایِ کهن، میشده ضمیرِ پرسشیِ چه /ʧe/ را همچنین بدونِ پسنهشتِ «را» /rɒ/ برای پرسیدنِ قیدِ هدف یا سبب به کار برد:
ساقی! غمِ فردایِ حریفان چه خوری؟!
پیش آر پیاله را! که شب میگذرد
خیّامِ نیشابوری (سدهیِ پنجم و ششم خورشیدی)
چه بنـدی دل اندر سرایِ سپنج؟!
چه نازی به گنج و چه نالی زِ رنج؟!
فردوسی (سدهیِ چهارم خورشیدی)
ب. ضمیرِ پرسشیِ «که، کی» /ke/ (/ki/)
که، کی /ke/ (/ki/) ضمیرِ پرسشیِ اسمیایست که جانشینِ بندهایِ اسمیای میشود که نمودِ شناختیِ ناشناس دارند بر کسان دلالت میکنند.
خودِ این ضمیرِ پرسشی هم نمودِ شناختیِ ناشناس دارد و سومشخصِ مفردست:
که داند چو در بنـدِ حق نیستی
اگر بیوضو در نماز ایستی؟!
سعدی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
که گفتت: «برو دستِ رستم ببند!»؟
نبندد مرا دست چرخِ بلند
فردوسی (سدهیِ چهارم خورشیدی)
بده! تا بگویم به آوازِ نی
که جمشید کی بود و کاووس کی!
حافظ (سدهیِ هشتم خورشیدی)
اگر این ضمیرِ پرسشی بر چند کس دلالت کند، باید جمعبسته شود. از این راه ضمیرهایِ پرسشیِ زیر به دست میآیند:
- کیها /kihɒ/ (با چسباندنِ پسوندِ /-hɒ/ به ضمیرِ پرسشیِ کی /ki/).
- کیان /kiɒn/ (با چسباندنِ پسوندِ /-ɒn/ به ضمیرِ پرسشیِ کی /ki/):
خون میرود از جسمِ اسیرانِ کمندش
یک روز نپرسد که: «کیانند و کدامان؟»
سعدی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
پ. ضمیرِ پرسشیِ «کجا» /koʤɒ/
کجا /koʤɒ/ ضمیرِ پرسشیِ اسمیایست که جانشینِ بندهایِ اسمیای میشود که نمودِ شناختیِ ناشناس دارند و بر جاها دلالت میکنند.
خودِ این ضمیرِ پرسشی هم نمودِ شناختیِ ناشناس دارد و سومشخصِ مفردست:
هنر نمیخرد ایّام و بیش از اینم نیست
کجا روم به تجارت بدین کسادمتاع؟!
حافظ (سدهیِ هشتم خورشیدی)
نگه کن که ما از کجا رفتهایم
نه مستیم و بر آرزو خفتهایم
فردوسی (سدهیِ چهارم خورشیدی)
اگر این ضمیرِ پرسشی بر چند جا دلالت کند، باید جمعبسته شود. از این راه ضمیرِ پرسشیِ کجاها /koʤɒhɒ/ به دست میآید (با چسباندنِ پسوندِ /-hɒ/ به ضمیرِ پرسشیِ کجا /koʤɒ/):
دل درونِ سینه و ما رو به صحرا میرویم
کعبهیِ مقصد کجا و ما کجاها میرویم!
صائبِ تبریزی (سدهیِ دهم و یازدهم خورشیدی)
ت. ضمیرِ پرسشیِ «کی» /kæj/
کی /kæj/ ضمیرِ پرسشیِ اسمیایست که جانشینِ بندهایِ اسمیای میشود که نمودِ شناختیِ ناشناس دارند و بر زمانها دلالت میکنند.
خودِ این ضمیرِ پرسشی هم نمودِ شناختیِ ناشناس دارد و سومشخصِ مفردست:
همی گفتم که: «کی باشد که خرّم روزگار آید؟
جهان از سر جوان گردد، بهارِ غمگسار آید؟»
فرّخیِ سیستانی (سدهیِ چهارم و پنجم خورشیدی)
گفتم: «کیم دهان و لبت کامران کنند؟»
گفتا: «به چشم! هر چه تو گویی چنان کنند»
حافظ (سدهیِ هشتم خورشیدی)
اگر این ضمیرِ پرسشی بر چند زمان دلالت کند، باید جمعبسته شود. از این راه ضمیرِ پرسشیِ کیها /kæjhɒ/ به دست میآید (با چسباندنِ پسوندِ /-hɒ/ به ضمیرِ پرسشیِ کی /kæj/):
تو کیها به باغ سر میزنی؟
ث. ضمیرِ پرسشیِ «کدام» /kodɒm/
ضمیرِ پرسشیِ کدام /kodɒm/ میتواند به عنوانِ پردازه بندهایِ اسمی را همراهی کند.
نکتههایِ زیر در بارهیِ چنین بندهایِ پردازهدارِ پرسشیای چشمگیر هستند:
- این بندهایِ پردازهدار بر عضوهایی از مجموعهای شناس دلالت میکنند.
- این بندهایِ پردازهدار همواره نمودِ شناختیِ ناشناس دارند، با این که پردازهیِ شناختیِ /-i/ به خود نمیگیرند.
- این بندهایِ پردازهدار همواره سومشخص هستند.
- نمودِ شمارشیِ این بندهایِ پردازهدار مطابق با نمودِ شمارشیِ کانونشان میباشد.
برایِ نمونه:
کدام لباسها /kodɒm lebɒshɒ/ را فروختی؟
کدام آهندلش /kodɒm ɒhæn-del/ آموخت این آیینِ عیّاری؟
کهاز اوّل چون برون آمد رهِ شبزندهداران زد
حافظ (سدهیِ هشتم خورشیدی)
همانندِ شمارههایِ ترتیبی میتوان این ضمیرِ پرسشی را با پسوندهایِ زیر نیز آورد. سازههایِ پسوندیِ به دست آمده همان کاربردِ ضمیرِ پرسشیِ کدام /kodɒm/ را دارند:
- پسوندِ /-in/ (= کدامین /kodɒmin/):
کدامین برادرت /kodɒmin bærɒdær-æt/ را بیشتر از همه دوست داری؟
آن شبِ قدری که گویند اهلِ خلوت امشبست
یا رب! این تأثیرِ دولت از کدامین کوکب /kodɒmin kævkæb/ است؟
حافظ (سدهیِ هشتم خورشیدی)
- در گویشهایِ کهن، پسوندِ /-i/ (= کدامی /kodɒmi/):
چو روزِ زندگانی با سر آید
بداند کهاز کدامی در /kodɒmi dær/ در آید
امیر خسروِ دهلوی (سدهیِ هفتم و هشتم خورشیدی)
کانونِ پرداختِ چنین بندهایِ پردازهدار را میتوان (به قرینهیِ ذکری یا ذهنی) افکند. در این شکل ضمیرِ پرسشی تنها سازهیِ بندِ پردازهدارست و با اسمشدنِ ضمیرِ پرسشی رو به رو هستیم:
تو زین چار گوهر کدامی؟ بگوی!
دلم را رهِ شادمانی بجوی!
فردوسی (سدهیِ چهارم خورشیدی)
کدامین پسند آیدش زین دو راه؟
به فرمان رود هم بر آن ره سپاه
فردوسی (سدهیِ چهارم خورشیدی)
اگر این ضمیرِ پرسشیِ اسمشدهای بر چند پدیده دلالت کند، باید جمعبسته شود. از این راه ضمیرهایِ پرسشیِ زیر به دست میآیند:
- کدامها /kodɒmhɒ/ (با چسباندنِ پسوندِ /-hɒ/ به ضمیرِ پرسشیِ کدام /kodɒm/):
از این کلاهها کدامها را بیشتر دوست داری؟
- کدامینها /kodɒminhɒ/ (با چسباندنِ پسوندِ /-hɒ/ به ضمیرِ پرسشیِ کدامین /kodɒmin/):
نمیتوان به آسانی باز شناخت که از این دوبیتیها کدامینها از بابا طاهرست.
- کدامان /kodɒmɒn/ برایِ جانداران (با چسباندنِ پسوندِ /-ɒn/ به ضمیرِ پرسشیِ کدام /kodɒm/):
خون میرود از جسمِ اسیرانِ کمندش
یک روز نپرسد که: «کیانند و کدامان؟»
سعدی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
از سویِ دیگر، به کار گیریِ ضمیرهایِ پرسشیِ اسمیِ زیر نشاندهندهیِ اینست که تنها با یک پدیده رو به رو هستیم (نگاه کنید به جستارِ ۷×۱۱.):
- بندِ پردازهدارِ کدام یک /kodɒm jek/
(= ا[DetPا[NPضمیرِ پرسشیِ کدام /kodɒm/] [NPشمارهیِ سادهیِ «یک» /jek/]]):از کدام یک یاری بخواهم؟
- بندِ پردازهدارِ کدامین یک /kodɒmin jek/
(= ا[DetPا[NPضمیرِ پرسشیِ کدامین /kodɒmin/] [NPشمارهیِ سادهیِ «یک» /jek/]]):کدامین یک از کشورهایِ آسیا بیشترین جمعِیّت را دارد؟
چ. ضمیرِ پرسشیِ «چند» /ʧænd/
- ضمیرِ پرسشیِ چند /ʧænd/ میتواند به عنوانِ پردازه یا اسم جانشینِ شمارههایِ آمارشی شود:
این فروشگاه روزی چند تا کتاب میفروشد؟
چند کشور عضوِ سازمانِ اوپک هستند؟
ساعت چندست؟
- از سویِ دیگر در گویشهایِ کهن، این ضمیرِ پرسشی میتوانسته ادات باشد و برایِ پرسیدنِ قیدهایِ روانی نیز به کار رود:
چند خرامیّ و تکبّر کنی؟
دولتِ پارینه تصوّر کنی؟
سعدی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
در هوا چند معلّق زنی و جلوه کنی؟
ای کبوتر نگران باش! که شاهین آمد
حافظ (سدهیِ هشتم خورشیدی)
چند پری چون مگسی بهرِ قوت
در دهنِ این تنهیِ عنکبوت؟
نظامیِ گنجهای (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
چ. ضمیرِ پرسشیِ «چون» /ʧun/
چون /ʧun/ ضمیری پرسشیست که خویِ اسمی یا پردازهای به خود نگرفته و هنوز ادات مانده است. این ضمیرِ پرسشی جانشینِ قیدهایِ چگونگی یا بازبستهها (اگر چگونگی را نشان بدهند) میشود:
از او پرسیدند که: «آن چه بود که دیروز میخوردی؟ و خویشتن را چون میدیدی؟»
خیّامِ نیشابوری (سدهیِ پنجم و ششم خورشیدی)
تو پای به راه در نه و هیچ مپرس!
همراه بگویدت که چون باید رفت
عطّارِ نیشابوری (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
چونست حـالِ بستان، ای بادِ نوبهاری؟
کهاز بلبلان بر آمد فریادِ بیقراری
سعدی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
این ضمیرِ شمارشی کهن در گویشهایِ امروزینِ پارسی کاربردی ندارد.