نهاد سازهای از جمله است که گزاره را به آن نسبت میدهیم. در زبانِ پارسی تنها بندهایِ اسمی نقشِ نهاد را بازی میکنند.
نکتههایِ زیر در زمینهیِ کاربردِ نهاد در زبانِ پارسی چشمگیر هستند:
- نهاد پیش از گزاره جای میگیرد:
حکومتِ ایران با آمریکا قطعِ رابطه کرد.
دو درویش در گلیمی گنجند.
در تنگنایِ شعری، نهاد را پس از گزاره نیز آوردهاند:
چار کس را داد مردی یک درم
آن یکی گفت: «این به انگوری دهم!»
مولوی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
چنین گفت رستم به اسفندیار
که: «کردار ماند زِ ما یادگار»
فردوسی (سدهیِ چهارم خورشیدی)
ببرد از من قرار و طاقت و هوش
بتی سنگیندلی سیمینبناگوش
حافظ (سدهیِ هشتم خورشیدی)
- میانِ گزاره و نهادش همنوازیِ شمارشی، شخصیّتی و قطبی حکمفرماست (برایِ موردهایِ ناهمنوازی نگاه کنید به جستارِ ۱۵×۱×آ.).
گونههایِ این نمودهایِ دستوریِ گزاره را میتوان در زبانِ پارسی (به خاطرِ فعلپردازیِ پیشرفته در این زبان) به آسانی از هم باز شناخت. همین پدیده به زبانِ پارسی این توانایی را میبخشد که زبانی ضمیرافکن باشد. زبانهایی را ضمیرافکن مینامند که در آنها بتوان نهاد را افکند، اگر ضمیرِ شخصی باشد:
(من) به دعا آمدهام، هم (من) به دعا باز روم
که وفا با تو قرین باد و خدا یاورِ ما!
حافظ (سدهیِ هشتم خورشیدی)
(تو) باز آی! که تا به خود نیازم بینی
بیداریِ شبهایِ درازم بینی
مولوی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
(او) دوش میآمد و (او) رخساره بر افروخته بود
تا (او) کجا باز دلِ غمزدهای سوخته بود
حافظ (سدهیِ هشتم خورشیدی)
در زبانهایِ هند و اروپایی در جایگاههایِ زیر به جملههایی بر میخوریم که در آنها نهاد، کنشگرِ جمله نیست:
- رخدادهایِ گیتی یا آب و هوا:
- آلمانی: Es regnet sehr stark.
- انگلیسی: It rains very strongly.
- آلمانی: Es dämmert in einer Stunde.
- انگلیسی: It dawns in an hour.
- حسهایِ روانی یا تنی:
- آلمانی: Es ist mir kalt.
- آلمانی: Es gruselt mich.
- کمبود:
- آلمانی: Es mangelt an Nahrung.
چنین جملههایی جملهیِ بینهاد نامیده میشوند.
نمونههایِ بالا نکتههایِ زیر را آشکار مینمایند:
- گزارهیِ جملههایِ بینهاد همواره سومشخصِ مفردست.
- نهاد بر کنشگر دلالت نمینماید و همواره به چهرهیِ ضمیرِ شخصیِ سومشخصِ مفرد پدیدار میگردد. چنین ضمیرِ شخصیای ضمیرِ پوچ نامیده میشود.
- کاربردِ جملههایِ بینهاد در میانِ زبانهایِ هند و اروپایی گوناگونست. برایِ نمونه، در زبانِ انگلیسی این جملهها را “weather sentences” مینامند، چون تنها بر رخدادهایِ آب و هوایی دلالت مینمایند.
در زبانِ پارسی (که زبانی ضمیرافکنست) نیازی به ضمیرِ پوچ نیست و جملههایِ بینهاد بدونِ هیچ نهادیِ پدیدار میگردند. این جملهها در زبانِ پارسی برایِ بیانِ حسهایِ روانی یا تنی به کار میروند:
همان گونه که این نمونهها نشان میدهد، کسی که حس میکند (مفعولِ عطفی)، همواره به گونهیِ ضمیرِ داراییِ (پیبست) پدیدار میگردد.
جملههایِ بینهاد را باید از جملههایِ دیگری باز شناخت که همواره سومشخصِ مفرد و با ضمیرِ داراییِ پیبست به کار میروند: