۱۵×۶. فراخوان (منادا)

فراخوان سازه‌ای از جمله است که نشان می‌دهد که رویِ سخن با کی‌ست. فراخوان بر خلافِ سازه‌هایِ دیگرِ جمله وابستگی به گزاره ندارد.

در زبانِ نیا-هند و اروپایی نمودِ ساختاریِ ویژه‌ای برایِ فراخوان به کار می‌رود. این نمودِ ساختاری هنوز در زبان‌هایِ هند و اروپاییِ انگشت‌شماری به چشم می‌خورد، ولی در دیگر زبان‌ها جایِ خود را به نمودِ ساختاریِ نهادی داده است. در زبانِ پارسی، فراخوان به ساختارهایِ زیر به کار می‌رود:

  1. بندِ اسمی با نمودِ شناختیِ شناس:

    سعدی! در این جهان که تویی ذرّه‌وار باش!

    گر دل به نزدِ حضرتِ سلطان‌ت آرزوست

    سعدی (سده‌یِ ششم و هفتم خورشیدی)

  2. بندِ برنهشتی با پیش‌نهشتِ «ای» /æj/:

    ای برادر! تو همه اندیشه‌ای

    مابقی خود استخوان و ریشـه‌ای

    مولوی (سده‌یِ ششم و هفتم خورشیدی)

    قرار و خواب زِ حافظ طمع مدار ای دوست!

    قرار چی‌ست؟! صبوری کدام؟! خواب کجا؟!

    حافظ (سده‌یِ هشتم خورشیدی)

    در این جای‌گاه می‌توان در زبانِ پارسی هم‌چنین بندهایِ پیرو را به عنوانِ کانونِ برنهشت به کار برد (نگاه کنید به ۱۸×۳×آ. بندِ پیرو در ساختارِ فراخوان):

    ای که در کویِ خرابات مقامی داری!

    جمِ وقتِ خودی ار دست به جامی داری

    حافظ (سده‌یِ هشتم خورشیدی)

  3. در گویش‌هایِ کهن، بندِ برنهشتی با پیش‌نهشتِ «ایا» /æjɒ/، پس‌نهشتِ پی‌بستِ /-ɒ/ یا پیرانهشتِ /æj ~ -ɒ/:

    ایا شاه‌محمودِ کشورگشای!

    زِ کس گر نترسی بترس از خدای!

    فردوسی (سده‌یِ چهارم خورشیدی)

    حافظا! در کنجِ فقر و خلوتِ شب‌هایِ تار

    تا بود وردت دعا و درسِ قرآن غم مخور!

    حافظ (سده‌یِ هشتم خورشیدی)

    تا برده‌ای دل را گرو، شد کشتِ جان‌م در درو

    اوّل تو ای دردا برو! آخر تو درمانا بیا!

    مولوی (سده‌یِ ششم و هفتم خورشیدی)

  4. هم‌چنین در گویش‌هایِ کهن (بیشتر در گفتارهایِ اسلامی)، بندِ برنهشتی با پیش‌نهشتِ «یا» /jɒ/:

    به جز «یا دوست» حرفی بر سرِ راه‌ش نمی‌گویم

    تکلّف بر طرف اشرف گدایی این چنین باشد

    محمّدسعیدِ اشرف (سده‌یِ یازدهم خورشیدی)

    بر زد دو بالِ خود را بر هم

    از چی‌ست آن؟ ندانم یا رب!

    مسعودِ سعدِ سلمان (سده‌یِ پنجم و ششم خورشیدی)


در گویش‌هایِ کهن، قیدِ هش‌دارِ «الا» /ælɒ/ برایِ پافشاری بر رویِ فراخوان بسیار به چشم می‌خورد:

الا ای توتیِ گویایِ اسرار!

مبادا خالی‌ت شکّر زِ منقار!

حافظ (سده‌یِ هشتم خورشیدی)

الا یا خیمگی! خیمه فرو هل!

که پیش‌آهنگ بیرون شد زِ منزل

منوچهریِ دامغانی (سده‌یِ پنجم خورشیدی)

دیدگاهتان را بنویسید