۱۸•۳. Subordinate Clauses as Prepositional or Determinative Focuses

One of the applications of subordinate clause in Persian is its usage as a prepositional and determinative focus (see 11. and 5•a.).

It appears to be the pre-stage of adverbial clauses (see 18•۴.), and by means of this method, the following sentence constituents can be generated:

Contents

a. Subordinate Clauses in the Syntax of Vocatives

Such subordinate clauses can only be applied syndetically (i.e. with the conjunction /ke/ که):

ای که از هر سرِ مویِ تو دلی اندرواست!

یک سرِ مویِ تو را هر دو جهان نیم‌بهاست

Kamaloddin Esmail (12th and 13th Century AD)

The entity that the vocative refers to appears in the subordinate clause as a relative pronoun (see 18•۱•a.):

ای که هرگز فرامش‌ت نکنم!

هیچ‌ت از بنده یاد می‌آید؟

Saadi (12th and 13th Century AD)

فصل رابع همه از آش تُرُش خواهم گفت

ای که صفرات گرفته‌ست ز پار و پیرار

Boshagh Atma’a (16th Century AD)

The relative pronoun can be deleted if it is the subject of the subordinate clause (i.e. the personal pronoun /to/ تو, see 18•۱•a•a.):

گو: «نظر باز کن و خلقت نارنج ببین

ای که Ø باور نکنی فی الشجر الاخضر نار!»

Saadi (12th and 13th Century AD)

ای که پنجاه رفت و Ø در خوابی!

مگر این پنج‌روزه در یابی

Saadi (12th and 13th Century AD)

b. Subordinate Clauses in the Syntax of Temporal Limitative Adverbials

(See also 18•۴•c. Limitative Clauses.)

This occurence can also be noted in many other Indo-European languages:

تا که خراب‌م نکند، کی دهد آن گنج به من؟!

تا که به سیل‌م ندهد، کی کشدم بحرِ عطا؟!

Hafez (14th Century AD)

The subordinate clause can also be applied (mainly in modern idioms) asyndetically (i.e. without the conjunction /ke/ که):

تا سبیل‌شان چرب نشود، بیلی به زمینِ هیچ مسلمانی نمی‌زنند.

Sadeq Hedajat (20th Century AD)

The predicate of the subordinate clauses is generally in the potential:

تا معذرت نخواهی (stative) ، نمی‌روم.

تا او رسماً استعفا نداده باشد (stative) ، از نظرِ قانونی رئیسِ این اداره محسوب می‌شود.

تا فرزاد نیامده (stative) ، دیوار را پاک می‌کنیم.

تا هنوز سروکلّه‌یِ سربازها پیدا نشده بود (stative) ، چریک‌ها را از درِ پشتی فراری دادند.

تا وقتی که من رئیس باشم (stative) ، نمی‌گذارم کسی رشوه بگیرد.

تا مهمان‌ها این جا باشند (stative) ، نمی‌توانم خانه را ترک کنم.

تا تو غذایت را بخوری (durative) ، من یک زنگی به خانه می‌زنم.

تا وقتی که دکتر برسد (punctual) ، او دیگر مرده است.

در این مملکت تا آدم اقتدار و زور نداشته باشد (stative) ، هیچ کاری را نمی‌تواند از پیش ببرد.

Mohammad-Ali Jamalzadeh (19th and 20th Century AD)

However, in the following situations, it can be applied in the indicative (and, in case of indirect discourse, in the narrative):

  1. If the subordinate clause represents a time period which ended before the statement is made:

    تا پدرشان بالایِ سرشان بود (stative) ، چنین رفتاری ازشان سر نمی‌زد.

    تا حقّ‌ش را نگرفت (stative) ، نرفت.

    تا زن‌م داشت لباسِ بچّه‌ها را می‌پوشاند (durative) ، من یک چایی برایِ خودم ریختم.

    تا وقتی که دکتر رسید (punctual) ، او دیگر مرده بود.

  2. If the subordinate clause refers to a stative or durative process, and is still ongoing when the statement is made:

    تا وقتی که من رئیس هستم (stative) ، نمی‌گذارم کسی رشوه بگیرد.

    تا مهمان‌ها این جا هستند (stative) ، نمی‌توانم خانه را ترک کنم.

    تا تو غذایت را می‌خوری (durative) ، من یک زنگی به خانه می‌زنم.

    تا سال و ماه و روز و شب‌ست (durative) اندر این جهان

    فرخنده باد روز و شب و ماه و سالِ تو!

    Farrukhi Sistani (10th and 11th Century AD)

    مزن تا توانی (durative) بر ابرو گره!

    که دشمن اگر چه زبون، دوست به

    Saadi (12th and 13th Century AD)

    بد و نیک ماند زِ ما یادگار

    تو تخمِ بدی تا توانی (durative) ، مکار!

    Ferdowsi (10th and 11th Century AD)

    تا جوان و نیرومند هستید، چالاک هستید (durative) ، از کارِ خوب کوتاهی نکنید!

    Sadeq Hedajat (20th Century AD)

c. Subordinate Clauses in the Syntax of Modal Adverbials

Such subordinate clauses are only noted in archaic idioms and for the preposition /ʧo/ چو. They are applied to express a similarity of the way executing the action and always appear asyndetically (i.e. without the conjunction /ke/ که):

زِ ناگه بارِ پیری بر من افتاد

چو بر خفته فتد ناگه کرنجو

Faralavi (10th Century AD)

رفت رزبان چو رود تیر به پرتاب همی

تیز رانده به شتاب از رهِ دول‌آب همی

Manuchehri (10th and 11th Century AD)

یکی آلوده‌کس باشد که شهری را بیالاید

چو از گاوان یکی باشد که گاوان را کند ریخن

Rudaki (9th and 10th Century AD)

As these examples highlight, the predicate of the subordinate clause is always used in the potential.

d. Subordinate Clauses in the Syntax of Causal Adverbials

(See also 17•e. Causal Coordinations and 18•۴•d. Causal Clauses.)

As a sign of iteration or constancy, the adpositional focus of causal adverbials appear in archaic idioms as a determiner phrase with the determiner /bæs/ بس (see 15•۴•k.):

که ترسم مریم از بس ناشکیبی

چو عیسا بر کشد خود را صلیبی

Nezami Gandjavi (12th and 13th Century AD)

However, even in modern idioms, one notes that the determinative focus of /bæs/ بس can be applied in the form of a subordinate clause. Such subordinate clauses can appear both syndetically and asyndetically (i.e. with or without the conjunction /ke/ که):

از بس که بر آورد غم‌ت آه از من

ترسم که شود به‌کام بدخواه از من

Rumi (13th Century AD)

بگرفت خواب دیده‌یِ بخت و امید را

از بس زِ وعده‌های تو افسانه برده‌ایم

Naziri (16th and 17th Century AD)

زِ بس کشته افکنـده از پیش و پس

خروشِ سروش آمد از بر که: «بس!»

Asadi Tusi (11th Century AD)

In Both archaic and modern idioms, such determiner phrases can also be used directly (without the preposition /æz/ از) as causal adverbials. In this case, one cannot disclaim the conjunction /ke/ که:

بس که گردون را خوش آمد شربتِ گفتار من

در گل‌آبِ دیده هر دم چون شکر آغاردم

Ebn-e Yamin (13th and 14th Century AD)

However, the following aspects can be noted only in archaic idioms:

  1. The determiner can also be supplied with the article /-i/:

    از بسی پرِّ ملک گسترده زیرِ پایِ حاج

    حاج زیرِ پای فرشِ سندس الوان دیده‌اند

    Khaqani (12th Century AD)

  2. The determiner /bessiɒr/ بسیار can also be applied in this position:

    از بسیاری آب ببست اندر نیارستند شد.

    From the book “Tarikh Sistan” (۱۱th Century AD)

    از بسیاری که بودند چنان شد که سپاهِ نمرود یک‌دیگر را نتوانستندی دیدن.

    From the book “ترجمه‌یِ تفسیرِ تبری” (۱۰th Century AD)

Leave a Reply