نمودِ شمارشیِ بندی اسمی شمارِ پدیدههایی را خاطرنشان میسازد که آن بندِ اسمی بر آنها دلالت میکند (نگاه کنید به جستارِ ۱۳×۶. نمودِ شمارشیِ بندِ فعلی).
جستارها |
---|
آ. گونههایِ نمودِ شمارشی
این گونههایِ نمودِ شمارشی در زبانهایِ هند و اروپایی به چشم میخورند:
- بندی اسمی که پدیدهای یگانه یا مجموعهای یکپارچه را خاطرنشان بکند دارایِ نمودِ شمارشیِ مفردست: کتاب، غلام، اسب، کاخ.
- بندی اسمی که بر چند پدیدهیِ همسان یا دارایِ صفتهایِ مشترک دلالت بنماید نمودِ شمارشیِ جمع دارد: کتابها، غلامان، اسبان، کاخها.
- نمودِ شمارشیِ دوگانه که بر بندهای اسمیای دلالت میکند که از ۲ پدیدهیِ همگن تشکیل شوند در زبانهایِ پارسیِ میانه و نو از میان رفته است (نگاه کنید به جستارِ دوگانهیِ عربی ↓).
ب. همنوازی و ناهمنوازیِ شمارشی
(نگاه کنید به جستارِ ۳×۳×ب. همنوازی و ناهمنوازیِ شخصیّتی و ۳×۴×ب. همنوازی و ناهمنوازیِ قطبی.)
بررسیِ
شمارشی میتواند در تعیینِ نمودِ شمارشیِ بندِ اسمی سودمند باشد. در پارسی، همنوازیِ شمارشی در چهرههایِ زیر پدیدار میشود:-
: در جمله نهاد (که بندی اسمیست) و گزاره (که بندی فعلیست) نمودِ شمارشیِ همسانی دارند:
-
: نمودِ شمارشیِ بندِ اسمی و ضمیرش یکیست:
-
: بدل و کانونش دارایِ نمودِ شمارشی همسان هستند:
-
: سازهیِ برونگسل و گماشتهاش نمودِ شمارشی یکسانی دارند:
از دستورهایِ همخوانیِ شمارشی – به گونهای که در بالا آمد – همیشه پیروی نمیشود. این پدیده
شمارشی نامیده میشود، که در گویشهایِ امروزیِ پارسی در حالتهایِ زیر رواج دارد:-
جمعِ مهتری: ناهمنوازیِ شمارشی برایِ بندهایِ اسمیای که بر یک تن دلالت میکنند (و نمودِ شمارشیِ مفرد دارند) به نشانهیِ بزرگداشت:
حضرتِ خواجهیِ ما اگر به منزلِ درویشی میرفتند، جمیعِ فرزندان و متعلّقان و خادمانِ او را پرسش میکردند.
از «انیس الطالبینِ» صلاحِ بخاری (سدهیِ هشتم خورشیدی)
و چون حضرتِ امیر به شهرِ سمرقند در آمدند، به حسبِ اتّفاق گذرِ ایشان بر درِ ارک افتاده.
خوند میر (سدهیِ دهم خورشیدی)
دلهایِ رعیت و لشکری بر طاعتِ ما بیارامید.
ابوالفضلِ بیهقی (سدهیِ چهارم و پنجم خورشیدی)
ای فروغِ ماهِ حسن از رویِ رخشانِ شما!
آبِ رویِ خوبی از چاهِ زنخدانِ شما!
عزمِ دیدارِ تو دارد جانِ بر لب آمده
باز گردد یا بر آید؟ چیست فرمانِ شما؟
حافظ (سدهیِ هشتم خورشیدی)
خوبان همه سپاهند، اوشان خدایگان است
مر نیکبختیام را بر رویِ او نشـانست
رودکی (سدهیِ دوم و سوم خورشیدی)
-
جمعِ کهتری: ناهمنوازیِ شمارشی برایِ بندهایِ اسمیِ یکمشخصِ مفرد از رویِ فروتنی:
بدو گفت: «رامشگری بر درست
که از من به سال و هنر برترست
نباید که در پیشِ خسرو شود
که ما کهنه گردیم و او نو شود»
فردوسی (سدهیِ چهارم خورشیدی)
یاد آن وقت که ما دلشده را یاری بود
هر کسی را به سرِ کویِ کسی کاری بود
حیاتیِ گیلانی (سدهیِ یازدهم خورشیدی)
-
از ویژگیهایِ زبانِ پارسی اینست که بندهایِ اسمیای که نمودِ شمارشیِ جمع دارند و بر بیجانان دلالت میکنند را میتوان با ناهمنوازیِ شمارشی هم به کار برد:
رمزوان و داذین و دوان چند نواحی است از اعمالِ اردشیرخوره، و همه گرمسیر است.
ابنِ بلخی (سدهیِ پنجم و ششم خورشیدی)
جز در دلِ خاک هیچ منزلگه نیست
می خور! که چنین فسانهها کوته نیست
خیّامِ نیشابوری (سدهیِ پنجم و ششم خورشیدی)
نه دهقان، نه ترک و نه تازی بود
سخنها به کردارِ بازی بود
فردوسی (سدهیِ چهارم خورشیدی)
سایهیِ طوبی و دلجوییِ حور و لبِ حوض
به هوایِ سرِ کویِ تو برفت از یادم
حافظ (سدهیِ هشتم خورشیدی)
-
از دیگر ویژگیهایِ این زبان اینست که ضمیرهایِ زیر به گونهیِ سومشخصِ مفرد به کار میروند، در حالی که نمودِ شمارشی و شخصیّتیِ گزاره پیروِ مجموعهیِ مرجعِ ضمیر میباشد و به این گونه میتواند ناهمنوازیِ فعلی پدید بیاورد:
- ضمیرهایِ پخشیِ اسمی (نگاه کنید به جستارِ ۷×۸×ب×آ.):
هر یک در گوشهای سنگر بگیرید!
هر کدام در کشوری از جهان به سر میبریم.
- ضمیرهایِ تهیِ اسمی (نگاه کنید به جستارِ ۷×۱۰×ب.):
هیچ یک نایِ حرف زدن نداشتیم.
هیچ کدام تمایلی به این کار ندارید.
- ضمیرهایِ گزینشی (نگاه کنید به جستارِ ۷×۱۱.):
یک کدام به مادرتان کمک کنید!
یک کدام جانشینِ آقایِ رییس میشویم.
جالب این که گزاره به گونهیِ سومشخصِ مفرد میآید و از این راه با ضمیر همنواز میشود، اگر مجموعهیِ مرجع به چهرهیِ قیدِ خاستگاه ضمیر را نشانبخشی کند:
یک کدام از شما به مادرتان کمک کند!
از ما کارمندانِ قدیمی یک کدام جانشینِ آقایِ رییس میشود.
هر یک از شما در گوشهای سنگر بگیرد!
از ما ایرانیان هر کدام در کشوری از جهان به سر میبرد.
هیچ یک از ما نایِ حرف زدن نداشت.
هیچ کدام از شما تمایلی به این کار ندارد.
- ضمیرهایِ پخشیِ اسمی (نگاه کنید به جستارِ ۷×۸×ب×آ.):
از این گذشتـه، ناهمنوازیهایِ شمارشیِ زیر نیز در گویشهایِ کهنِ پارسی به چشم میخورد:
-
بندهایِ اسمیای که بر جانداران دلالت میکنند و نمودِ شمارشیِ جمع دارند:
آدم و حوّا بمرد و نوح و ابراهیمِ خلیل بمرد.
عطّارِ نیشابوری (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
یکی پاکخوان از درِ مهتران
خورشها بیاراست خوالیگران
فردوسی (سدهیِ چهارم خورشیدی)
-
در همپایگیِ زنجیرهایِ جملهها هنگامی که نهادِ دو جمله مشترک باشد و نمودِ شمارشیِ جمع داشته باشد گزارهیِ هموندِ دوم را با نمودِ شمارشیِ مفرد آوردهاند:
هر دیهی را چند نوبت کشش و غارت کردند و سالها آن تشویش بر داشت.
جوینی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
چون نیمهشب بود بار بر نهادند و برفت.
بلعمی (سدهیِ چهارم خورشیدی)
- ضمیرِ پخشیِ نشانپذیرِ «هر که» /hær ke/ به عنوانِ همواره نمودِ شمارشیِ مفرد دارد، با این همه برایش گزاره با نمودِ شمارشیِ جمع نیز میآوردهاند (نگاه کنید به جستارِ ۷×۸×ب×ب.).
بدان که هر که در لشکرِ تو اند، بر تو جاسوسانند!
نصراللهِ منشی (سدهیِ پنجم و ششم خورشیدی)
به هندوستان هر که دانا بُدند
به گفتار و دانش توانا بُدند
فردوسی (سدهیِ چهارم خورشیدی)
پ. جمعبستن
در زبانِ پارسی میتوان بخشیدنِ نمودِ شمارشیِ جمع به بندیِ اسمی از راهِ چسباندنِ پسوندی واژهپرداز را جمعبستن نامید. این زبان برایِ جمعبستن دارایِ دو پسوندِ واژهپردازست:
-
پسوندِ واژهپردازِ /-hɒ/ پسوندِ عمومیِ جمعبستنست و هم برایِ جانداران و هم برایِ بیجانان به کار میرود:
همه بومها /bumhɒ/ پر زِ نخچیر گشت
به جوی آبها /ɒbhɒ/ چون می و شیر گشت
فردوسی (سدهیِ چهارم خورشیدی)
ای هنرها /honærhɒ/ نهاده بر کفِ دست
عیبها /ejbhɒ/ را گرفته زیرِ بغل!
سعدی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
از پسرها /pesærhɒ/ همه ناله بر لب
نالهیِ تو همه از پدرها /pedærhɒ/
نیما یوشیج (سدهیِ سیزدهم و چهاردهم خورشیدی)
در همهیِ این داستانها /dɒstɒnhɒ/، قهرمانانِ شاعر، سرشتها /sereʃthɒ/ و نهادهایِ /næhɒdhɒ/ مناسب دارند.
عبدالحسینِ زرّینکوب (سدهیِ چهاردهم خورشیدی)
شرق سوایِ کالاهایِ /kɒlɒhɒ/ مادّی و آن چه موزهها /muzehɒ/ و کارخانهها /kɒr-xɒnæhɒ/ را راه میبرد، از معنویّات هم کالایِ فراوان دارد.
جلالِ آلِ احمد (سدهیِ چهاردهم خورشیدی)
بنایِ تاریخِ گذشتـهیِ ما به دوشِ پلها /polhɒ/ و ستونها /sotunhɒ/ و دیوارها /diværhɒ/ و خانهها /xɒnæhɒ/ و بازارها /bɒzɒrhɒ/ نیست.
جلالِ آلِ احمد (سدهیِ چهاردهم خورشیدی)
صدایِ دانهای را که بر کبوترها /kæbutærhɒ/ پاشیدند شنیدم.
محمّدِ حجازی (سدهیِ سیزدهم و چهاردهم خورشیدی)
نگاه کنید به:
-
در برابر، پسوندِ واژهپردازِ /-ɒn/ تنها برایِ جمعبستنِ این بندهای اسمی به کار میرود:
-
بندهای اسمیای که بر جانداران دلالت کنند:
و نیکاندیشان /nik-ændiʃɒn/ و بدکرداران /bæd-kerdɒrɒn/ را پاداش و پادافره برابر داشت.
مقدّمهیِ شاهنامهیِ ابومنصوری (سدهیِ پنجم خورشیدی)
دایم هندوان /henduɒn/ را به ترکان /torkɒn/ مالیدی و ترکان را به هندوان.
عنصرالمعالی (سدهیِ پنجم خورشیدی)
همهیِ خویشان /xiʃɒn/ و نزدیکانش /næzdikɒn/ را در بر میگیرد.
محمّدعلیِ اسلامیِ ندوشن (سدهیِ چهاردهم خورشیدی)
جانِ گرگان /gorgɒn/ و سگان /sægɒn/ از هم جداست
متّحد جانهایِ شیرانِ /ʃirɒn/ خداست
مولوی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
باد در سایهیِ درختانش /deræxtɒn/
گسترانیده فرشِ بوقلمون
سعدی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
-
با این بخشهای تن که جفت یا متقارن هستند:
- بازوان /bɒzu/ + /-ɒn/ → /bɒzuɒn/
- پهلوان /pæhlu/ + /-ɒn/ → /pæhluɒn/
- چشمان /ʧeʃm/ + /-ɒn/ → /ʧeʃmɒn/
- دستان /dæst/ + /-ɒn/ → /dæstɒn/
- رگان /ræg/ + /-ɒn/ → /rægɒn/
- رودگان /rudæ/ + /-ɒn/ → /rudægɒn/
- زانوان /zɒnu/ + /-ɒn/ → /zɒnuɒn/
- زلفان /zolf/ + /-ɒn/ → /zolfɒn/
- زلفکان /zolfæk/ + /-ɒn/ → /zolfækɒn/
- سبلتان /seblæt/ + /seblætɒn/
- گیسوان /gisu/ + /-ɒn/ → /gisuɒn/
- مردمان /mærdom/ + /-ɒn/ → /mærdomɒn/
- مژگان /moʒæ/ + /-ɒn/ → /moʒgɒn/
- ناخنان /nɒxon/ + /-ɒn/ → /nɒxonɒn/
مگر کهاین غمان بر دلت کم شود
سرِ تیرِ مژگانت /moʒgɒn/ بینم شود
فردوسی (سدهیِ چهارم خورشیدی)
به ابروان /æbruɒn/ چو کمانی، به زلفکان /zolfækɒn/ چو کمند
لبانت /læbɒn/ سادهعقیق و رخانت /roxɒn/ تازهپرند
قطران (سدهیِ پنجم خورشیدی)
بهارِ نصرت و مجدیّ و اخلاقت ریاحینها
بهشتِ حکمت و جودیّ و انگشتانت /ængoʃtɒn/ کوثرها
منوچهریِ دامغانی (سدهیِ پنجم خورشیدی)
-
اسمهایی که به پسوندِ /-bɒr/، /-sɒr/، /-zɒr/ یا /-gɒr/ پایان بیابند:
- جویباران /ʤujbɒr/ + /-ɒn/ → /ʤujbɒrɒn/
- کوهساران /kuhsɒr/ + /-ɒn/ → /kuhsɒrɒn/
- لالهزاران /lɒlezɒr/ + /-ɒn/ → /lɒlezɒrɒn/
فراوان زِ گنجِ پدر بر خورد
بسی روزگاران /ruzgɒrɒn/ به بد نسپرد
فردوسی (سدهیِ چهارم خورشیدی)
-
اسمهایِ زیر:
- آخشیجان /ɒxʃiʤ/ + /-ɒn/ → /ɒxʃiʤɒn/
- آذران /ɒzær/ + /-ɒn/ → /ɒzærɒn/
- اختران /æxtær/ + /-ɒn/ → /æxtærɒn/
- اندوهان /ænduh/ + /-ɒn/ → /ænduhɒn/
- اندیشگان /ændiʃæ/ + /-ɒn/ → /ændiʃægɒn/
- پلّکان /pellæ/ + /-ɒn/ → /pellækɒn/
- خالان /xɒl/ + /-ɒn/ → /xɒlɒn/
- دردان /dærd/ + /-ɒn/ → /dærdɒn/
- روزان /ruz/ + /-ɒn/ → /ruzɒn/
- سالیان /sɒl/ + /-ɒn/ → /sɒliɒn/
- ستارگان /setɒræ/ + /-ɒn/ → /setɒrægɒn/
- سخنان /soxæn/ + /-ɒn/ → /soxænɒn/
- سوگندان /sævgænd/ + /-ɒn/ → /sævgændɒn/
- سیّارگان /sæjjɒræ/ + /-ɒn/ → /sæjjɒrægɒn/
- شبان /ʃæb/ + /-ɒn/ → /ʃæbɒn/
- غاران /ɣɒr/ + /-ɒn/ → /ɣɒrɒn/
- غمان /ɣæm/ + /-ɒn/ → /ɣæmɒn/
- غمزگان /ɣæmzæ/ + /-ɒn/ → /ɣæmzægɒn/
- کشوران /keʃvær/ + /-ɒn/ → /keʃværɒn/
- گناهان /gonɒh/ + /-ɒn/ → /gonɒhɒn/
- گنبدان /gonbæd/ + /-ɒn/ → /gonbædɒn/
- گوهران /gævhær/ + /-ɒn/ → /gævhærɒn/
- ماهیان/mɒh/ + /-ɒn/ → /mɒhiɒn/
- واژگان /vɒʒæ/ + /-ɒn/ → /vɒʒægɒn/
- هزاران /hezɒr/ + /-ɒn/ → /hezɒrɒn/
- هفتان /hæft/ + /-ɒn/ → /hæftɒn/
پراکند گردِ جهان موبدان
نهـاد از برِ آذران گنبدان
فردوسی (سدهیِ چهارم خورشیدی)
درِ کاخ بر خویشتن بر ببست
از اندیشگان شد به کردار مست
فردوسی (سدهیِ چهارم خورشیدی)
همه ساله بختِ تو پیروز باد!
شبانِ سیه بر تو چون روز باد!
فردوسی (سدهیِ چهارم خورشیدی)
فغان از آن دو سیهزلف و غمزگان! که همی
بدین زِ ره ببریّ و بدآن زِ ره ببری
عنصریِ بلخی (سدهیِ چهارم و پنجم خورشیدی)
بدو گفت: «پایت به زین اندر آر!
همه کشوران را به دین اندر آر!»
دقیقی (سدهیِ چهارم خورشیدی)
بر آن بیبهاچرمِ آهنگران
بر آویختی نو به نو گوهران
فردوسی (سدهیِ چهارم خورشیدی)
رضا مرد را از اندوهان برهاند.
جُلاّبیِ هُجویری (سدهیِ پنجم خورشیدی)
پس از پسِ عیسی، هفتی از هفتان بگذشت.
جُلاّبیِ هُجویری (سدهیِ پنجم خورشیدی)
-
به همهیِ بندهایِ اسمیِ پیچیده نمیتوان به این آسانی نمودِ شمارشیِ جمع بخشید، بلکه باید بندهایِ اسمیای که در آن به کار رفته را جمع بست، برایِ نمونه:
-
بندهایِ پردازهدارِ اسمی:
- کتابی /ketɒb-i/ ← کتابهایی /ketɒbhɒ-i/
- این پسر /in pesær/ ← این پسران /in pesærɒn/
-
بندهایِ اسمیای که سازهای از آنها میانجی باشد:
- شاهِ اشکانی /ʃɒh-e æʃkɒni/ ← شاهانِ اشکانی /ʃɒhɒn-e æʃkɒni/
- جامِ بلور /ʤɒm-e bolur/ ← جامهایِ بلور /ʤɒmhɒj-e bolur/
- مدیرِ دبستان /modir-e dæbestɒn/ ← مدیرانِ دبستان /modirɒn-e dæbestɒn/
- کوه یا دشت /kuh jɒ dæʃt/ ← کوهها یا دشتها /kuhhæ jɒ dæʃthɒ/
-
بندهایِ اسمیای که سازهای از آنها بندِ برنهشتی باشد:
- گردنبنـدی از طلا /gærdæn-bænd-i æz tælɒ/ ← گردنبندهایـی از طلا /gærdæn-bændhɒ-i æz tælɒ/
همچُنین نگاه کنید به:
- ۱۰×۱×آ. جمعبستنِ بندهایِ پیوندیِ وصفی
- ۱۰×۲×آ. جمعبستنِ بندهایِ پیوندیِ بیانی
- ۱۰×۳. جمعبستنِ بندهایِ پیوندیِ توضیحی
ت. اسمِ گروهه
اسمِ گروهه اسمیست که چهرهیِ مفرد دارد، ولی از چند پدیدهیِ همگن یا مکمّلِ هم تشکیل شده باشد: لشکر، گروه، دسته، خانواده.
-
دستهای از اسمهایِ گروهه همواره نمودِ شمارشیِ مفرد دارند: ارتش، انجمن، حزب، سپاه، قافله، کاروان، لشکر، مجلس، …
کاروان به راهِ خود ادامه داد.
ارتشِ سرخ واردِ پراگ شد.
سپاهِ بیعددت بیمِ آن بود آن روز
که هفت گنبدِ افلاک را حصار دهد
ظهیرِ فاریابی (سدهیِ ششم خورشیدی)
برخی از این اسمهایِ گروهه با نمودِ شمارشیِ جمع نیز به کار رفتهاند:
کاروانی یافتم که به سویِ شام میرفتند.
عوفیِ بخاری (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
یکی انجمن لب پُر از آفرین
برفتند از ایوانِ شاهِ زمین
فردوسی (سدهیِ چهارم خورشیدی)
از این گونه لشکر سویِ کاسهرود
برفتند بی مایه و تار و پود
فردوسی (سدهیِ چهارم خورشیدی)
سپاهی که هستند با نوشزاد
کجا سر بپیچند چندین زِ داد؟!
فردوسی (سدهیِ چهارم خورشیدی)
-
گروهی از اسمهایِ گروهه در گویشهایِ امروزینِ پارسی نمودِ شمارشیِ جمع دارند: جماعت، جمـع، خانواده، اهل، خلق، طایفه، قوم، مردم، …
دیشب خانوادهیِ همسایه آمدند خانهیِ ما مهمانی.
مردمِ افغانستان سالها با روسها جنگیدهاند.
قومی زِ گزاف در غرور افتادند
قومی زِ پیِ حور و قُصور افتادند
خیّامِ نیشابوری (سدهیِ پنجم و ششم خورشیدی)
از حشمت اهلِ جهل به کیوان رسیدهاند
جز آهِ اهلِ فضل به کیهان نمیرسد
حافظ (سدهیِ هشتمِ خورشیدی)
برخی از این اسمهایِ گروهه با نمودِ شمارشیِ مفرد نیز آمدهاند:
نیک باشی و بدت گوید خلق
به که بد باشی و نیکت بینند
سعدی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
اسمهایی که بر گونههایِ جانداران دلالت میکنند را نیز در گویشهایِ کهنِ پارسی به چهرهیِ اسمِ گروهه با نمودِ شمارشیِ جمع به کار بردهاند:
نبینی که چون با هم آیند مور
زِ شیرانِ جنگی بر آرند شور؟!
سعدی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
اگر به پلاس داشتن و جو خوردن مرد توانستی گشتن، خر بایستی که مرد بودندی، که همه پلاس را دارند و جو خورند.
عطّارِ نیشابوری (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
ت×آ. جمع و دوگانهیِ عربی
اسمهایی که از زبانِ عربی میآیند و در آن زبان نمودِ شمارشیِ جمع یا دوگانه دارند در زبانِ پارسی اسمِ گروهه (بیشتر با نمودِ شمارشیِ جمع) به شمار میروند:
-
به کار گیریِ ساختارهایِ وندیِ عربی در پارسی بسیار رایجست. این سازهها بیشتر در زبانِ پارسی نمودِ شمارشیِ جمع دارند:
-
ساختارهایِ وندیِ با پسوندهایِ /-uwn/، /-ijn/ یا (بیشتر از همه) /-aat/ (در پارسی /-un/، /-in/ و /-ɒt/): حواریّون /hævɒrijjun/، مسلمین /moslemin/، اطّلاعات /ettelɒɒt/:
در امورِ خود با کسی که از الهیّون و معتقدانِ به ربوبیّت نباشد و اُمّی باشد مشاوره مکن!
محمّدعلیِ فروغی (سدهیِ سیزدهم و چهاردهم خورشیدی)
هر روز دستهدسته مسافرین از هر طبقه و مسلک میآیند و میروند.
محمّدِ حجازی (سدهیِ سیزدهم و چهاردهم خورشیدی)
ملتمساتِ ایشان را علیالفور مبذول فرمودی.
رشیدالدّین فضلاللهِ همدانی (سدهیِ هفتم و هشتم خورشیدی)
در زبانِ کوچه و بازار، پسوندِ /-ɒt/ را پس از واکهها با آوایِ میانجیِ /ʤ/ به کار میبرند، حتّا برایِ کانونهایی که ریشهیِ عربی ندارند:
- طلاجات /tælɒ/ + /-ɒt/ → /tælɒʤɒt/
- سبزیجات /sæbzi/ + /-ɒt/ → /sæbziʤɒt/
- شیرینیجات/ʃirini/ + /-ɒt/ → /ʃiriniʤɒt/
- ادویجات /ædviæ/ + /-ɒt/ → /ædviæʤɒt/
- نوشتجات /neveʃtæ/ + /-ɒt/ → /neveʃtæʤɒt/
این آوایِ میانجی ریشه در خودِ زبانِ پارسی دارد: واکهیِ پایانیِ /æ/ در اسمهایِ پارسی پس از تعریب به چهرهیِ رشته واجِ /æʤ/ در میآید:
تو زیربای خوری و از کامه و انبجات پرهیز نکنی.
نظامیِ عروضی (سدهیِ ششم خورشیدی)
-
ساختارهایِ وندیِ با ریختوندهایِ گوناگون، که در چ. پیوست: ریختوندهایِ جمعبندیِ عربی ↓ آمدهاند: اولیا /ævliɒ/، اکابر /ækɒber/، مقادیر /mæɣɒdir/، اراضی /ærɒzi/:
زواهرِ عُلوی را با جواهرِ سُفلی ترتیبِ وجودِ او کشید.
سعدالدّینِ وراوینی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
زمانِ ظهورِ اخبارِ انبیا و حکما نزدیک شده.
علیاکبرِ دهخدا (سدهیِ سیزدهم و چهاردهم خورشیدی)
-
-
برخی از اسمهایِ عربی با این نمودِ شمارشی در زبانِ پارسی به چشم میخورند، ولی در این زبان اسمِ گروهه با نمودِ شمارشیِ جمع به شمار میروند. این اسمها در زبانِ عربی ساختارِ وندی با پسوندِ /-aan/ یا /-ajn/ (در پارسی با ادایِ /-ɒn/ و /-æjn/) هستند: طرفین /tæræfæjn/، والدین /vɒledæjn/، فرقدان /færɣædɒn/
والدین و مُلک را بگذاشتند
راهِ معشوقِ نهان بر داشتند
مولوی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
فرقدان دو ستارهیِ روشنند بر سینهیِ خرسِ کوچک.
ابوریحانِ بیرونی (سدهیِ چهارم و پنجم خورشیدی)
برخی از این اسمهایِ گروهه میتوانند در پارسی نمودِ شمارشیِ مفرد داشته باشند: ادبیّات /ædæbijjɒt/، ریاضیّات /riɒzijjɒt/، عملیّات /æmælijjɒt/:
یک عجایب در بیابان رو نمود
ابر چون مَشکی دهن را بر گشود
مولوی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
در رُخِ هر کس که نیست داغِ غلامیِ او
گر پدرِ من بُوَد، دشمن و اغیارم اوست
مولوی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
اقضیالقضاه عمر عبدالعزیز را
چاهی که زآن ملایکه حرزِ حریز کرد
خاقانیِ شروانی (سدهیِ ششم خورشیدی)
در این حالت میتوان این اسمهایِ گروهه را جمع هم بست:
مر تو را معجزاتهایِ قویست
زیرِ شمشیرِ تیز و زیرِ قَصَب
فرّخیِ سیستانی (سدهیِ چهارم و پنجم خورشیدی)
من شعر بیش گویم، کهآن شاه را خوش آید
الفاظهایِ نیکو، ابیاتهایِ جاری
منوچهریِ دامغانی (سدهیِ پنجم خورشیدی)
غرض اندر این حروفها اختصارست.
ابوریحانِ بیرونی (سدهیِ چهارم و پنجم خورشیدی)
ای مَلِکی که همهیِ مُلوکان مملوکِ توند!
خواجه عبداللهِ انصاری (سدهیِ چهارم خورشیدی)
ث. دیگر بندهایِ اسمی با نمودِ شمارشیِ جمع
- بندهایِ همپایه از دو یا چند بندِ اسمی با میانجیِ /o/ همواره نمودِ شمارشیِ جمع دارند (نگاه کنید به جستارِ ۹×آ.):
ابر و باد ومه و خورشید و فلک در کارند
تا تو نانی به کف آریّ و به غفلت نخوری
سعدی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
- از ویژگیهایِ زبانِ پارسی اینست که هستهیِ پیوندِ دارایی میتواند بدونِ پسوندِ واژهپرداز نمودِ شمارشیِ جمع داشته باشد، اگر بر بیجانان دلالت کند (نگاه کنید به جستارِ ۱۰×۴×آ.):
چشمِ زندانی را با پارچه بست. = چشمانِ زندانی را با پارچه بست.
برگِ اشجار از ترکتازیِ نسیمِ اسحار ترکِ علوِّ سردار گرفتند.
جوینی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
آوازِ مؤذّنان مؤدیانِ صلوه را از خواب بیدار میکردند.
جوینی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
-
یکی دیگر از ویژگیهایِ زبانِ پارسی اینست که بندهایِ اسمی در بندِ آمارشی با چهرهیِ مفرد میآیند، اگر چه بندِ آمارشی نمودِ شمارشیِ جمع داشته باشد (نگاه کنید به جستارِ ۶×۱×پ.):
دو تنهارو، دو سرگردان، دو بیکس
دو راهست و کمین از پیش و از پس
حافظ (سدهیِ هشتم خورشیدی)
نه چون قدرش به بالا هفت گردون
نه چون جاهش به پهنا هفت کشور
مسعودِ سعدِ سلمان (سدهیِ پنجم و ششم خورشیدی)
-
ضمیرهایِ زیر همواره دارایِ نمودِ شمارشیِ جمع هستند، اگر چه پسوندِ واژهپردازی ندارند:
- ضمیرهایِ شخصیِ «ما» /mɒ/، «اما» /æmɒ/، «هما» /hæmɒ/، «ایما» /imɒ/، «شما» /ʃomɒ/، «ایشان» /iʃɒn/ و «اوشان» /uʃɒn/:
بتپرستی گرفتهایم همه
این جهان چون بتست و ما شَمَنیم
رودکی (سدهیِ دوم و سوم خورشیدی)
آن چه من دانم شما ندانید.
ابوالفضلِ بیهقی (سدهیِ چهارم و پنجم خورشیدی)
ایشان برگزیدگانِ آفریدگار بودهاند.
ابوالفضلِ بیهقی (سدهیِ چهارم و پنجم خورشیدی)
- ضمیرهایِ دوسویه:
بر نیایم یکتنه با سه نفر
پس ببُرّمشان نخست از همدگر
مولوی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
به غمخواریِ یکدگر غم خوریم
به شادی همان یارِ یکدیگریم
نظامیِ گنجهای (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
- ضمیرهایِ همگانی (نگاه کنید به جستارِ ۷×۹×ب.):
همه این را میدانند.
- ضمیرهایِ شخصیِ «ما» /mɒ/، «اما» /æmɒ/، «هما» /hæmɒ/، «ایما» /imɒ/، «شما» /ʃomɒ/، «ایشان» /iʃɒn/ و «اوشان» /uʃɒn/:
-
ضمیرهایِ زیر بدونِ دگرگونیِ ساختاری نمودِ شمارشیِ جمع به خود میگیرند:
- ضمیرهایِ بازتابی (نگاه کنید به جستارِ ۷×۳.):
دستِ لشکریان از رعایا چه در ولایتِ خود و چه در ولایتِ بیگانه و دشمن کوتاه دارید!
ابوالفضلِ بیهقی (سدهیِ چهارم و پنجم خورشیدی)
- ضمیرهایِ کانونی (نگاه کنید به جستارِ ۷×۳.):
ترکِ دنیا به مردم آموزند
خویشتن سیم و غلّه اندوزند
سعدی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
- ضمیرهایِ بازتابی (نگاه کنید به جستارِ ۷×۳.):
-
هر بندِ پردازهدارِ اسمیای نمودِ شمارشیِ جمع دارد که کانونِ پرداختش نمودِ شمارشیِ جمع داشته باشد:
شتورکث، سبکث، بحاکث … شهرکهایی اند از چاچ، و از ایشان کمانهایِ چاچی خیزد.
از دفترِ «حدود العالم» (سدهیِ چهارم خورشیدی)
یا رب! این نودولتان را بر خرِ خودشان نشـان!
کهاین همه ناز از غلامِ ترک و استر میکنند
حافظ (سدهیِ هشتم خورشیدی)
همه نامدارانِ آن مرز را
چو توس و چو کاووس و گودرز را
فردوسی (سدهیِ چهارم خورشیدی)
هر چیزها که برابرِ یک چیز بُونـد، ایشان نیز برابرِ یکدیگر بُونـد.
پورِ سینا (سدهیِ چهارم و پنجم خورشیدی)
-
همچُنین هر بندِ پیوندیای نمودِ شمارشیِ جمع به خود میگیرد که هستهاش این نمودِ شمارشی را داشته باشد:
روستازادگانِ دانشمند
به وزیریِّ پادشا رفتند
پسرانِ وزیرِ ناقصعقل
به گدایی به روستا رفتند
سعدی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
- از این گذشتـه، هر بندِ پیوندیِ بخشیای نمودِ شمارشیِ جمع دارد که نمودِ شمارشیِ پیوستهاش جمع باشد و هستهاش بر بخشی یا همهیِ بخشهایِ پیوسته دلالت کند:
بیشترِ شما در ایران به دنیا آمدهاید.
یکپنجم آمریکاییها سیاهپوست هستند.
تکتکِ ما با او همکاری کردهایم.
ج. جنبههایِ ویژهیِ جمع در پارسی
بندِ اسمی نمودِ شمارشیِ جمع همواره چند پدیدهیِ فیزیکی با صفتی مشترک را در بر میگیرد. این دستور در زبانِ پارسی بر حالتهایِ زیر نیز تعمیم داده میشود:
- این صفتِ مشترک میتواند نقطهیِ مکانی یا زمانیای باشد. در این صورت این بندِ اسمی نشانگرِ محدودهایست:
اواخرِ راه به دوستی بر خوردیم.
وسطهایِ نخ را چید.
نزدیکیهایِ خانه کیفم افتاد.
- گاهی بندِ پردازهدارِ اسمی با نمودِ شمارشیِ جمع (با یک ضمیرِ اشاره) در ساختارِ قیدهایِ چگونگی یا انـدازه به چشم میخورد. چُنین الگویی نشانهیِ چیزی خلافِ انتظارست. فعلِ چنین جملههایی همواره نمودِ قطبیِ منفی دارد:
لبنان به این زودیها آرام نمیشود.
داستانش آن قدرها هم جالب نبود.
کار به همین سادگیها هم نیست.
همین که کسی به کاری عادت کرد، دیگر به این آسانیها نمیتواند ترک کند.
علیاکبرِ دهخدا (سدهیِ سیزدهم و چهاردهم خورشیدی)
- آوردنِ کنشها با نمودِ شمارشیِ جمع نشانگرِ تکرار و بسیاریِ آن کنشست:
تپیدنهایِ دلها ناله شد آهستهآهسته
رساتر گر شود این نالهها فریاد میگردد
فرّخیِ یزدی (سدهیِ سیزدهم و چهاردهم خورشیدی)
از پریدنهایِ رنگ و از تپیدنهایِ دل
عاشقِ بیچاره هر جا هست رسوا میشود
امیر بسیار بخندید و شگفتـیها نمود.
نظامیِ عروضی (سدهیِ ششم خورشیدی)
چ. پیوست: ریختوندهایِ جمعبندیِ عربی
ریختوند در پارسی به چشم نمیخورد و از ویژگیهایِ زبانهایِ سامی میباشد. پارسی به ویژه در ساختِ جمعِ عربی با ریختوندها برخورد میکند:
تکواژهایِ قاموسیِ عربی از سه (و گاهی چهار) همخوان تشکیل میشوند. بر پایهیِ شمارِ همخوانها این تکواژها را سهگام (برایِ نمونه سکن /skn/ و جرب /ʤrb/) یا چهارگام (برایِ نمونه درهم /drhm/ و فلسف /flsf/) مینامند. این همخوانها در الگویِ ریختوند «ریخته» میشوند.
چ×آ. ریختوندهایِ سهگام
- /a-c1c2-aa-c3/ (با ادایِ پارسیِ /æ-c1c2-ɒ-c3/): ): احکام/æhkɒm/، اسباب /æsbɒb/، اشخاص /æʃxɒs/، اطفال /ætfɒl/، اعمال /æʔmɒl/، افکار /æfkɒr/
- /a-c1c2-u-c3/ (با ادایِ پارسیِ /æ-c1c2-o-c3/): ابحر /æbhor/، اذرع /æzroʔ/، ارجل /ærʤol/، اعین /æʔjon/، افضل /æfzol/، انجم /ænʤom/، انفس /ænfos/
- /a-c1c2-i-c3-a/ (با ادایِ پارسیِ /æ-c1c2-e-c3-æ/): ارغفه /ærɣefæ/، ازمنه /æzmenæ/، اسلحه /æslehæ/، اشربه /æʃrebæ/، اطعمه /ætʔemæ/، اغنیه /æɣniæ/، البسه /ælbesæ/
- /a-c1c2-i-c3-aa/ (با ادایِ پارسیِ /æ-c1c2-e-c3-ɒ/): اصدقا /æsdeɣɒ/، انبیا /ænbiɒ/، اوصیا /ævsiɒ/، اولیا /ævliɒ/
- /a-c1-aa-c2-i-c3/ (با ادایِ پارسیِ /æ-c1-ɒ-c2-e-c3/): اجادل /æʤɒdel/، اسافل /æsɒfel/، اصاغر /æsɒɣer/، اعاظم /æɒzem/، افاضل /æfɒzel/، اکابر /ækɒber/، انامل /ænɒmel/
- /a-c1-aa-c2-ij-c3/ (با ادایِ پارسیِ /æ-c1-ɒ-c2-i-c3/): اراجیز /ærɒʤiz/، اساطیر /æsɒtir/، اسالیب /æsɒlib/، اظافیر /æzɒfir/، اکاذیب /ækɒzib/
- /ta-c1-aa-c2-i-c3/ (با ادایِ پارسیِ /tæ-c1-ɒ-c2-e-c3/): تجارب /tæʤɒreb/، تراجم /tærɒʤem/
- /ta-c1-aa-c2-ij-c3/ (با ادایِ پارسیِ /tæ-c1-ɒ-c2-i-c3/): تصاویر /tæsɒvir/، تواریخ /tævɒrix/
- /ma-c1-aa-c2-i-c3/ (با ادایِ پارسیِ /mæ-c1-ɒ-c2-e-c3/): مجالس /mæʤɒles/، محافل /mæhɒfel/، مدارس /mædɒres/، مراتب /mærɒteb/، مکاتب /mækɒteb/، منافع /mænɒfeʔ/
- /ma-c1-aa-c2-ij-c3/ (با ادایِ پارسیِ /mæ-c1-ɒ-c2-i-c3/): مساکین /mæsɒkin/، مشاهیر /mæʃɒhir/، مضامین /mæzɒmin/، مفاتیح /mæfɒtih/، مقادیر /mæɣɒdir/
- /c1-a-c2-a-c3/ (با ادایِ پارسیِ /c1-æ-c2-æ-c3/): تبع /tæbæʔ/، حرس /hæræs/، خدم /xædæm/
- /c1-a-c2-a-c3-a/ (با ادایِ پارسیِ /c1-æ-c2-æ-c3-æ/): خدمه /xædæmæ/، طلبه /tælæbæ/، عمله /æmælæ/، کسبه /kæsæbæ/
- /c1-a-c2-a-c3-aat/ (با ادایِ پارسیِ /c1-æ-c2-æ-c3-ɒt/): خدمات /xædæmɒt/، دفعات /dæfæɒt/، ضربات /zæræbɒt/، نغمات /næɣæmɒt/
- /c1-a-c2-aa-c3-aa/ (با ادایِ پارسیِ /c1-æ-c2-ɒ-c3-ɒ/): بلایا /bælɒjɒ/، خطایا /xætɒjɒ/، رعایا /ræɒjɒ/، زوایا /zævɒjɒ/، هدایا /hædɒjɒ/
- /c1-a-c2-aa-c3-ij/ (با ادایِ پارسیِ /c1-æ-c2-ɒ-c3-i/): اراضی /ærɒzi/، اهالی /æhɒli/، دعاوی /dæɒvi/، صحاری /sæhɒri/
- /c1-a-c2-aai-c3/ (با ادایِ پارسیِ /c1-æ-c2-ɒe-c3/): جزائر، جزایر /ʤæzɒer/ (/ʤæzɒjer/)، رسائل /ræsɒel/، صحائف /sæhɒef/، عجائز /æʤɒez/، علائم /ælɒem/، فضائل /fæzɒel/، قبائل، قبایل /ɣæbɒel/ (/ɣæbɒjel/)
- /c1-awaa-c2-i-c3/ (با ادایِ پارسیِ /c1-ævɒ-c2-e-c3/): خواتم /xævɒtem/، سوانح /sævɒneh/، کواکب /kævɒkeb/، نوابغ /nævɒbeɣ/
- /c1-awaa-c2-ij-c3/ (با ادایِ پارسیِ /c1-ævɒ-c2-i-c3/): جواسیس /ʤævɒsis/، قوانین /ɣævɒnin/، نوامیس /nævɒmis/
- /c1-i-c2-a-c3/ (با ادایِ پارسیِ /c1-e-c2-æ-c3/): حرف /heræf/، حکم /hekæm/، خیم /xiæm/، قطع /ɣetæʔ/، علل /elæl/، متن /metæn/، ملل /melæl/، همم /hemæm/
- /c1-i-c2-aa-c3/ (با ادایِ پارسیِ /c1-e-c2-ɒ-c3/): جبال /ʤebɒl/، رجال /reʤɒl/، رقاب /reɣɒb/، عظام /ezɒm/، قلاع /ɣelɒʔ/، کرام /kerɒm/، نکات /nekɒt/
- /c1-i-c2-aa-c3-a/ (با ادایِ پارسیِ /c1-e-c2-ɒ-c3-æ/): حجاره /heʤɒræ/، صحابه /sehɒbæ/
- /c1-i-c2c3-aa/ (با ادایِ پارسیِ /c1-e-c2c3-ɒ/): جرحی /ʤerhɒ/، کسلی /keslɒ/
- /c1-i-c2c3-a/ (با ادایِ پارسیِ /c1-e-c2c3-æ/): اخوه /exvæ/، ثیره /siræ/، صیبه /sibæ/، غزله /ɣezlæ/، غلمه /ɣelmæ/، فتیه /fetjæ/
- /c1-i-c2c3-aan/ (با ادایِ پارسیِ /c1-e-c2c3-ɒn/): اخوان /exvɒn/، حیطان /hitɒn/، صیبان /sibɒn/، غزلان /ɣezlɒn/، غلمان /ɣelmɒn/، فتیان /fetjɒn/
- /c1-u-c2-u-c3/ (با ادایِ پارسیِ /c1-o-c2-o-c3/): اسد /osod/، رسل /rosol/، سقف /soɣof/، صحف /sohof/، طرق /toroɣ/، کتب /kotob/، مدن /modon/
- /c1-u-c2-uw-c3/ (با ادایِ پارسیِ /c1-o-c2-u-c3/): امور /omur/، جنود /ʤonud/، شهود /ʃohud/، شیوخ /ʃojux/، علوم /olum/، فنون /fonun/، قرون /ɣorun/، ملوک /moluk/
- /c1-u-c2-uw-c3-a/ (با ادایِ پارسیِ /c1-o-c2-u-c3-æ/): علوفه /olufæ/، عمومه /omumæ/
- /c1-u-c2-a-c3/ (با ادایِ پارسیِ /c1-o-c2-æ-c3/): تحف /tohæf/، دول /dovæl/، رتب /rotæb/، سنن /sonæn/، شعب /ʃoæb/، صرر /sorær/، صور /sovær/، علب /olæb/، کبر /kobær/
- /c1-u-c2-a-c3-aa/ (با ادایِ پارسیِ /c1-o-c2-æ-c3-ɒ/): حکما /hokæmɒ/، شعرا /ʃoærɒ/، فصحا /fosæhɒ/، فضلا /fozælɒ/، فقها /foɣæhɒ/، ندما /nodæmɒ/، وکلا /vokælɒ/
- /c1-u-c2-a-c3-at/ (با ادایِ پارسیِ /c1-o-c2-æ-c3-æt/): دعات/doɒt/، روات /rovɒt/، سعات /soɒt/، قضات /ɣozɒt/، ولات /volɒt/
- /c1-u-c2c3/ (با ادایِ پارسیِ /c1-o-c2c3/): زرق /zorɣ/
- /c1-u-c2c3-aan/ (با ادایِ پارسیِ /c1-o-c2c3-ɒn/): بلدان /boldɒn/، شجعان /ʃoʤʔɒn/، عرجان /orʤɒn/
- /c1-u-c2c2-aa-c3/ (با ادایِ پارسیِ /c1-o-c2c2-ɒ-c3/): تجّار /toʤʤɒr/، جهّال /ʤohhɒl/، حکّام /hokkɒm/، زوّار /zovvɒr/، طلّاب /tollɒb/، عمّال /ommɒl/، نظّار /nozzɒr/
- /c1-u-c2c2-a-c3/ (با ادایِ پارسیِ /c1-o-c2c2-æ-c3/): حکّم /hokkæm/
چ×ب. ریختوندهایِ چهارگام
- /c1-a-c2-aa-c3-i-c4/ (با ادایِ پارسیِ /c1-æ-c2-ɒ-c3-e-c4/): بلابل /bælɒbel/، جداول /ʤædɒvel/، حوادث /hævɒdes/، دراهم /dærɒhem/، سفارج /sæfɒreʤ/، عناصر /ænɒser/
- /c1-a-c2-aa-c3-ij-c4/ (با ادایِ پارسیِ /c1-æ-c2-ɒ-c3-i-c4/): بساتین /bæsɒtin/، سلاطین /sælɒtin/، شیاطین /ʃæjɒtin/، عصافیر /æsɒfir/، قراطیس /ɣærɒtis/
- /c1-a-c2-aa-c3-e-c4-a/ (با ادایِ پارسیِ /c1-æ-c2-ɒ-c3-e-c4-æ/): اساتذه /æsɒtezæ/، تلامذه /tælɒmezæ/، فلاسفه /fælɒsefæ/