در پیوندِ وصفی، پیوسته هسته را وصف میکند (مقایسه کنید با همنشانیِ وصفی).
بندِ پیوندیِ وصفی و هستهاش بیشتر بندِ اسمی هستند، در حالی که پیوسته بیشتر بندی صفتی میباشد:
بدخو نشدهستی تو، گر زآن که نکردیمان
با خویِ بد از اوّل چندانت خریداری
منوچهریِ دامغانی (سدهیِ پنجم خورشیدی)
جستارها |
---|
آ. جمعبستنِ بندِ پیوندیِ وصفی
برای جمعبستنِ بندهایِ پیوندیِ وصفی دو راه هست:
- هستهیِ پیوند را جمع ببندیم (نگاه کنید به جستارِ ۱۰×۲×آ.، ۱۰×۳. و ۱۰×۴×آ.):
مفرد جمع پسرِ خوب /pesær-e xub/ پسرهایِ خوب /pesærhɒ-je xub/
پسرانِ خوب /pesærɒn-e xub/مدادِ سیاه /medɒd-e siɒh/ مدادهایِ سیاه /medɒdhɒ-e siɒh/ سازِ سفرم هست و نوایِ حضرم هست
اسبانِ سبکبار و ستورانِ گرانبار
فرّخیِ سیستانی (سدهیِ چهارم و پنجم خورشیدی)
ای عجب دلتان بنگرفت و نشد جانتان ملول
زین هواهایِ عفن، وین آبهایِ ناگوار
جمالالدّینِ اصفهانی (سدهیِ ششم خورشیدی)
- پیوند را با ساختِ بیمیانجی (= بی میانجیِ پیبستِ /-e/) به کار ببریم و پسوندِ /-hɒ/ را به پایانِ بندِ پیوندی بیافزاییم (نگاه کنید به جستارِ ۱۰×۲×آ.):
مفرد جمع پسرِ خوب /pesær-e xub/ پسر خوبها /pesær xubhɒ/ مدادِ سیاه /medɒd-e siɒh/ مداد سیاهها /medɒd siɒhhɒ/ با دختر رختشورهایِ فرنگی لاس زده بود.
صادقِ هدایت (سدهیِ سیزدهم و چهاردهم خورشیدی)
ب. نمودِ شناختیِ بندِ پیوندیِ وصفی
نمودِ شناختیِ بندِ پیوندیِ وصفی مطابق با نمودِ شناختیِ هستهاش می باشد (نگاه کنید به جستارِ ۱۰×۲×ب.).
بندهایِ پیوندیِ وصفی به سه گونه پردازهیِ شناختیِ /-i/ میگیرند:
- پردازهیِ شناختیِ /-i/ را به پایانِ بندِ پیوندی بیافزاییم (نگاه کنید به جستارِ ۱۰×۲×ب. و ۱۰×۴×ب.):
بی پردازهیِ شناختیِ /-i/ با پردازهیِ شناختیِ /-i/ مردِ دانا /mærd-e dɒnɒ/ مردِ دانایی /mærd-e dɒnɒ-i/ شاهِ دادگر /ʃɒh-e dɒdgær/ شاهِ دادگری /ʃɒh-e dɒdgær-i/ یک زمینِ خرّمی با عرض و طول
اندر او بس نعمت و چندین اکول
مولوی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
مزدکیان بر خلافِ آن چه معروف شده زندگیِ زاهدانهای داشتهاند.
محمّدعلیِ اسلامیِ ندوشن (سدهیِ چهاردهم خورشیدی)
حاجی به آن دنیا اعتقادِ محکمی نداشت.
صادقِ هدایت (سدهیِ سیزدهم و چهاردهم خورشیدی)
- پیوند را با ساختِ بیمیانجی (= بی میانجیِ پیبستِ /-e/) به کار ببریم و پردازهیِ شناختیِ /-i/ را به هستهیِ پیوند بیافزاییم:
بی پردازهیِ شناختیِ /-i/ با پردازهیِ شناختیِ /-i/ مردِ دانا /mærd-e dɒnɒ/ مردی دانا /mærd-i dɒnɒ/ شاهِ دادگر /ʃɒh-e dɒdgær/ شاهی دادگر /ʃɒh-i dɒdgær/ از ایوانِ گشتاسپ تا پیشِ کاخ
درختی گشنبیخ و بسیارشاخ
دقیقی (سدهیِ چهارم خورشیدی)
اگر بندِ پیوندی درست پیش از گزاره بیاید، میتوان پیوسته را پس از گزاره آورد (نگاه کنید به جستارِ ۱۵×ت. برونگسست):
مردی دیدم غولپیکر. (= مردی غولپیکر دیدم.)
فلکِ گردان شیریست رباینده
که همی هر شب زی ما به شکار آید
ناصرخسرو (سدهیِ چهارم و پنجم خورشیدی)
دیگر روز باری داد سخت باشکوه.
ابوالفضلِ بیهقی (سدهیِ چهارم و پنجم خورشیدی)
تا جایی که حتّا هنگامی که پیوسته بندی همپایه باشد، تنها هموندِ نخستینش را پیش از گزاره میآورند:
گلستان از لحاظِ نویسندگی اثری ممتازست و قابلِ توجّه.
غلامحسینِ یوسفی (سدهیِ چهاردهم خورشیدی)
- در گویشهایِ کهن، میتوان پیوند را با ساختِ بیمیانجی (= بی میانجیِ پیبستِ /-e/) آورد و پردازهیِ شناختیِ /-i/ را هم به هستهیِ پیوند و هم به خودِ بندِ پیوندی افزود:
بی پردازهیِ شناختیِ /-i/ با پردازهیِ شناختیِ /-i/ مردِ دانا /mærd-e dɒnɒ/ مردی دانایی /mærd-i dɒnɒ-i/ شاهِ دادگر /ʃɒh-e dɒdgær/ شاهی دادگری /ʃɒh-i dɒdgær-i/ دید شخصی فاضلی، پرمایهای
آفتابی در میانِ سایهای
مولوی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
پردازهیِ شناختیِ /-e/ را باید در پایانِ بندِ پیوندیِ وصفی آورد. در این حالت بندِ پیوندی با ساختِ بیمیانجی (= بی میانجیِ پیبستِ /-e/) به کار میرود (نگاه کنید به جستارِ ۱۰×۲×ب.):
بی پردازهیِ شناختیِ /-e/ | با پردازهیِ شناختیِ /-e/ |
---|---|
مردِ دانا /mærd-e dɒnɒ/ | مرد داناهه /mærd dɒnɒ-he/ |
شاهِ دادگر /ʃɒh-e dɒdgær/ | شاه دادگره /ʃɒh dɒdgær-e/ |
این دختر کولیه از بس حرامزاده بود میدید این دختره میرود تویِ اتاق و در را به رویِ خودش چفت میکند.
صادقِ هدایت (سدهیِ سیزدهم و چهاردهم خورشیدی)
پ. گونههایِ ویژهیِ پیوندی وصفی
- برایِ پافشاری میتوان یک بندِ صفتی را به خودش پیوند داد. چنین بندهایِ پیوندیِ وصفیای هم بندِ صفتی هستند:
خوبِ خوب /xub-e xub/
معلـوم شود چو پردهها بر دارند
کهاز کویِ تو دورِ دورِ دور /dur-e dur-e dur/ افتادند
خیّامِ نیشابوری (سدهیِ پنجم و ششم خورشیدی)
- بندهایِ پیشنهشتی میتوانند در زبانِ پارسی به کنشها بپیوندند (نگاه کنید به جستارِ ۳×ت×آ×ب): عشقِ به میهن /eʃq-e be mihæn/، رفتنِ از تهران /ræftæn-e æz tehrɒn/
- نامهایِ خانوادگی را با پیوندِ وصفی به نامها میپیوندانیم (نگاه کنید به جستارِ ۱۰×۳.): فریبرزِ محمودی /færiborz-e mæhmudi/، مریمِ مهدوی /mærjæm-e mæhdævi/
بیشترِ نامهایِ خانوادگی در پارسی بندِ صفتی هستند. گاهی هم به نامهایِ خانوادگیای بر میخوریم که بندِ اسمی باشند: سپهرِ کلهر /sepehr-e kælhor/، نسرینِ جم /næsrin-e ʤæm/
اگر نامی به واکهیِ /ɒ/ پایان بیابد، میتوان برایِ پیوند ساختِ بیمیانجی نیز به کار برد: نیکا وکیلی /nikɒ vækili/، رضا کریمی /rezɒ kærimi/
ت. پیوندِ وصفیِ برونگرا
بندِ پیوندیِ وصفی هنگامی برونگراست که نه هسته مرجعِ بندِ پیوندی باشد و نه پیوسته. چنین بندهایِ پیوندیای همواره بندِ صفتی هستند:
راه درازست و ما پایِ پیاده.
از خوشحالی پایِ برهنـه دوید دمِ در.
دوست ندارم سرِ برهنـه جلویِ کسی بیایم.
پدرم دستِ پر از دفتر باز گشت.