رویکردِ درخواستی برایِ بیانِ دستور یا خواهشی به کار میرود. بندهایِ فعلیِ درخواستی همواره نمودِ زمانیِ حال یا آینده دارند:
حافظ! ار خصم خطا گفت نگیریم بر او!
ور به حق گفت، جدل با سخنِ حق نکنیم!
حافظ (سدهیِ هشتم خورشیدی)
بمیرید! بمیرید! در این عشق بمیرید!
در این عشق چو مردید همه روحپذیرید
مولوی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
بنشینم و صبر پیش گیرم!
دنبالهیِ کارِ خویش گیرم!
سعدی (سدهیِ ششم و هفتمِ خورشیدی)
ای صبا! نکهتی از خاکِ رهِ یار بیار!
ببر اندوهِ دل و مژدهیِ دلدار بیار!
حافظ (سدهیِ هشتم خورشیدی)
لااقل شما او را بشناسید!
سعیدِ نفیسی (سدهیِ سیزدهم و چهاردهم خورشیدی)
بندهایِ فعلیِ درخواستی در اصل از این راه به دست میآمدهاند که پسوندهایِ فعلپردازِ درخواستی، بنِ حال را فعلپردازی کنند:
خیزید و خز آرید! که هنگام خزانست
بادِ خنک از جانبِ خوارزم وزانست
منوچهریِ دامغانی (سدهیِ پنجم خورشیدی)
خور و پوش و بخشای و راحت رسان!
نگه می چه داری زِ بهرِ کسان؟!
سعدی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
نمودِ قطبیِ این بندهایِ فعلی برابر با نمودِ قطبیِ بنِ حالشانست:
تو را آسمان خط به مسجد نوشت:
«نزن طعنه بر دیگری در کنشت!»
سعدی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
در گویشهایِ امروزی، بندهایِ فعلیِ درخواستیِ مثبتِ معمولاً از بنهایِ حالی ساخته میشوند که پیشوندِ /be-/ برایِ پافشاری رویِ نمودِ قطبیِ مثبتِشان به کار رفته باشد:
سرانشان ببُر! خانمانشان بسوز!
بر ایشان شب آور به رخشندهروز!
فردوسی (سدهیِ چهارم خورشیدی)
بمانید با یکدگر همسرای!
مباشید از یکدگرتان جدای!
فردوسی (سدهیِ چهارم خورشیدی)
نکتههایِ زیر در این جا چشمگیر هستند:
- در گویشهایِ کهن، میتوان پیشوندِ /næ-/ را در ساختارِ بندهایِ فعلیِ درخواستی به تکواژگونهیِ [mæ-] دگرگون کرد:
گفتگوهاست در این راه که جان بگدازد
هر طرف عربدهای، این که: «مبین!»، آن که: «مپرس!»
حافظ (سدهیِ هشتم خورشیدی)
- همچنین در گویشهایِ کهن، بندهایِ فعلیِ درخواستی با اداتِ پیشبستِ «می» /mi-/ و یا اداتِ پیبستِ /-ɒ/ نیز به کار رفتهاند:
رو سایهیِ سروَش شو! پیش و پسِ او میدو!
گر چه چو درختِ نو از بـن بکَند ما را
مولوی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
میکوش به هر ورق که خوانی
تا معنیِ آن تمام دانی!
نظامیِ گنجهای (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
میبدانید کهاین جهانِ فسوس
همه بادست و حیلت و دلغم!
خطیری (سدهیِ چهارم خورشیدی)
هر چند بلایِ می بشویی ما را
کس نشنودا آن چه تو گویی ما را!
سلمانِ ساوجی (سدهیِ هفتم و هشتم خورشیدی)
- بندهایِ فعلیِ درخواستی از بنِ حالِ /bɒʃ/ (مصدرِ بودن /budæn/) بی پیشوندِ /be-/ پدیدار میشوند:
این هنوز اوّلِ آزارِ جهانافروزست
باش تا خیمه زند دولتِ نیسان و ایار!
سعدی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
ولی در گویشهایِ کهن به نمونههایی نیز بر میخوریم که با پیشوندِ /be-/ آمده باشند:
اگر خواجه بود یا نه، تو در قصر
بباش و آرزوها خواه درخور!
فرّخیِ سیستانی (سدهیِ چهارم و پنجم خورشیدی)
هر روز بمیر سد ره و زنده بباش
کهآسان نبود تو را به یک بار بمرد
عطّارِ نیشابوری (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
از بنِ حالِ /bov/ بندِ فعلیِ درخواستی به چشم نمیخورد، بلکه در عوض در ساختارِ رویکردِ آرزویی به کار میرود.
- بندهایِ فعلیِ درخواستیِ مثبتِ در جایگاههایِ زیر بیشتر بی پیشوندِ /be-/ پدیدار میگردند:
- اگر اداتِ فعلی در بندِ فعلی نهفته باشد:
این بشقاب را نگه دار! = این بشقاب را نگه بدار!
- اگر بازبستهای گزاره را همراهی کند:
باوفا شو! = باوفا بشو!
- اگر گزاره با مفعولِ کنشی آمده باشد:
برو به این آقا سلام کن! = برو به این آقا سلام بکن!
- اگر اداتِ فعلی در بندِ فعلی نهفته باشد:
- بندهایِ فعلیِ درخواستی از ریشهیِ /dɒʃ/ (مصدرِ داشتن /dɒʃtæn/) به معنیِ «دارا بودن» از دو سازه بر ساخته شدهاند:
- بنِ نقلیِ داشته /dɒʃtæ/.
- بندِ فعلیِ درخواستی از بنِ حالِ /bɒʃ/ (مصدرِ بودن /budæn/) به عنوانِ سازهیِ فعلپرداز.
این را هم اطّلاع داشته باشید که فقط دو تا از معلّمهایِ ما متأهّلند.
جلالِ آلِ احمد (سدهیِ چهاردهم خورشیدی)
اگر چنین بندِ فعلیای به معنیِ «به شمار آوردن» باشد، میتواند با هر دو الگو به کار رود:
او را دوست داشته باش! = او را دوست بدار!