جستارها |
---|
آ. همپایگی
همپایگی، گونهای از بندسازیست که در آن دو یا چند سازه (بیشتر به یاریِ میانجیها) پشتِ سرِ هم جای میگیرند. چنین سازههایی که استقلالِ خود را در گفتار حفظ میکنند هموند نام دارند. همین ویژگیست که بندهایِ همپایه را از بندهایِ پیوندی باز میشناساند.
در این گفتار گونههایِ سادهیِ همپایگی را بررسی میکنیم. به همپایگیِ بندهایِ جملهای در جستارِ ۱۷. خواهیم پرداخت.
آ×آ. همپایگیِ زنجیرهای
(نگاه کنید به جستارِ ۱۷×آ.)
اگر گفتهای برایِ همگیِ هموندها صدق کند، آنها را به چهرهیِ همپایگیِ زنجیرهای به کار میبرند. همپایگیِ زنجیرهای در پارسی به یاریِ میانجیِ «و» /o/ پدید میآید.
گونهیِ بندِ همپایهیِ زنجیرهای برابر با گونهیِ هموندهایشست:
ایران و چین /irɒn o ʧin/
ا[NPا[NPایران /irɒn/] [Conمیانجیِ «و» /o/] [NPچین /ʧin/]]
خشک و خنک /xoʃk o xonæk/
ا[APا[APخشک /xoʃk/] [Conمیانجیِ «و» /o/] [APخنک /xonæk/]]
آ×ب. همپایگیِ گزینشی
(نگاه کنید به جستارِ ۱۷×ب.)
همپایگیِ گزینشی هنگامی به کار میرود که گفته یا دستِ کم یا تنها بر یکی از هموندها دلالت کند. این همپایگی در پارسی با میانجیِ «یا» /jɒ/ میآید:
کارمند یا کارگر /kɒrmænd jɒ kɒrgær/
ا[NPا[NPکارمند /kɒrmænd/] [Conمیانجیِ «یا» /jɒ/] [NPکارگر /kɒrgær/]]
زیبا یا دانا /zibɒ jɒ dɒnɒ/
ا[APا[APزیبا /zibɒ/] [Conمیانجیِ «یا» /jɒ/] [APدانا /dɒnɒ/]]
گمان میرود که در زبانِ پارسی، همپایگیِ گزینشی در اساس گونهیِ ویژهای از همپایگیِ زنجیرهای به شمار رود. گواهی بر این گمان اینست که همپایگیِ گزینشی با میانجیِ «و» /o/ نیز به چشم میخورد:
برادر یا خواهر. ⇆ برادر و یا خواهر.
به نظر میرسد که میانجیِ «یا» /jɒ/ از دستوریسازیِ قیدهایِ تردیدِ «یا» /jɒ/، «ایا» /æjɒ/ و «آیا» /ɒjɒ/ – که در پرسشهایِ قطبی تردید و دودلی را بیان مینمایند – پدید آمده باشد (نگاه کنید به جستارِ ۱۵×۴×ط.).
در گویشهایِ کهن، به نمونههایی بر میخوریم که در آنها نه میانجیِ «یا» /jɒ/، بلکه میانجیِ «اگر» /ægær/ (یا در تنگنایِ شعری «گر» [gær] و «ار» [ær]) به کار رفته:
به جایی که رفتی برون با سپاه
به رزم ار به بزم ار به نخجیرگاه
اسدیِ توسی (سدهیِ چهارم و پنجم خورشیدی)
ماییم و دو شیشگک میِ روشن و خوش
با قلیگکی و نانکی پنج ار شش
انوریِ ابیوردی (سدهیِ ششم خورشیدی)
هر چند از آن شراب و اگر آب فرو کردندی، هیچ کم نیامدی.
از دفترِ «مجمل التّواریخ و القصص» (سدهیِ ششم خورشیدی)
همان گونه که این نمونه نشان میدهد، چنین ساختارهایی بیشتر به چهرهیِ بندِ همپایهیِ زنجیرهای با میانجیِ «و» /o/ پدیدار میگردند. در این جا هم میتوان پذیرفت که میانجیِ «اگر» /ægær/ از دستوریسازیِ قیدِ تردیدِ «اگر» /ægær/ به دست آمده است (نگاه کنید به جستارِ ۱۵×۴×ط.).
آ×پ. ساختارِ همپایگی
هنگامی که بندِ همپایهای بیش از دو هموند داشته باشد، میتوان همهیِ میانجیها به جز آخری را بر داشت و به جایشان نشانهیِ درنگ آورد. بدین گونه ارتباطِ میانِ هموندها در این جایگاهها ساختِ بیمیانجی دارد و تنها در واپسین جایگاه (که هنوز میانجیاش را نگه داشته) دارایِ ساختِ میانجیدارست:
این بیماری را میتوان به یاریِ دارو، جرّاحی و یا روانشناسی بهبود بخشید.
در شهرِ نشابور بس کس نمانده بود، که همه به خدمت، استقبال یا نظاره آمده بودند.
ابوالفضلِ بیهقی (سدهیِ چهارم و پنجم خورشیدی)
اگر میانجیها همگی بر جا بمانند و به جایشان نشانهیِ درنگ ننشیند، با ساختِ پرمیانجی رو به رو هستیم:
حـالِ ما و فرقتِ جانان و آزارِ رقیب
جملـه میداند خدایِ حـالگردان، غم مخور!
حافظ (سدهیِ هشتم خورشیدی)
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
سعدی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
ب. همنشانیِ زنجیرهای
همنشانیِ زنجیرهای (در دستورِ زبانِ سانسکریت دواندوا द्वन्द्व = «دو و دو») پدیدهایست که در برخی از زبانهایِ هند و اروپایی به چشم میخورد و به گونهای همنشانی اتلاق میشود که از دو یا چند هموندِ همارز تشکیل شود، که هیچ کدام برتری بر دیگری نداشته باشد و معنیاش به دیگری وابسته نباشد. چنین همنشانیای بیشتر گونهای ترتیبِ زمانی را القا میکند، و یا بخشهایِ تشکیل دهندهیِ پدیدهای را خاطرنشان میسازد.
بر خلافِ بندهایِ همپایه، بندهایِ همنشاندهیِ زنجیرهای فرهنگواژه هستند. این ویژگی را میتوان به کار برد تا بندهایِ همنشاندهیِ زنجیرهای را از بندهایِ همپایه با ساختِ بیمیانجی باز شناخت.
در زبانِ پارسی به همنشانیِ زنجیرهایِ بندهایِ اسمی یا پردازه و گاهگاهی بندهایِ صفتی بر میخوریم.
- از بندهایِ اسمی:
- هموندها میتوانند بخشهایِ تشکیلدهندهیِ پدیدهای باشند که بندِ همنشانده بر آن دلالت میکند (نگاه کنید به جستارِ ۶×۱×۱×آ.): آبدوغخیار /ɒb-duɣ-xiɒr/، آبگوشت /ɒb-guʃt/، شترگاوپلنگ /ʃotor-gɒv-pælæng/، قورمهسبزی /ɣormæ-sæbzi/
از این دستند شمارههایِ سادهای چون چهارده /ʧæhɒr-dæh/ و نیز شمارههایِ اعشاری: هشت ممّیز صفر سه /hæʃt momajjez sefr se/
- در بانگها: جرینگجرینگ /ʤering-ʤering/، خشخش /xeʃ-xeʃ/، بعبع /bæʔ-bæʔ/
- در برساختنِ کنش از بنهایِ اسمشده (نگاه کنید به جستارِ ۳×ت×آ×آ.):
- همنشانیِ زنجیرهایِ بنِ گذشتهیِ مثبت با بنِ حالِ مثبتش: شستشو /ʃost-ʃu/، جستجو /ʤost-ʤu/، گفتگو /goft-gu/
- همنشانیِ زنجیرهایِ بنِ گذشتهیِ مثبت با شکلِ منفیِ خودش: آمدنیامد /ɒmæd-næjɒmæd/، شایستنشایست /ʃɒjest-næʃɒjest/
- همنشانیِ زنجیرهایِ بنِ حالِ مثبت (بیشتر با پیشوندِ /be-/) با خودش: بزنبزن /bezæn-bezæn/، بخوربخور /boxor-boxor/، بکشبکش /bokoʃ-bokoʃ/
- همنشانیِ زنجیرهایِ بنِ حالِ مثبت (بیشتر با پیشوندِ /be-/) با شکلِ منفیِ خودش: کشمکش /keʃ-mækeʃ/، بگومگو /begu-mægu/
- همنشانیِ زنجیرهایِ بنِ حالِ مثبت (بیشتر با پیشوندِ /be-/) با بنِ حالی دیگر: بریزبپاش /beriz-bepɒʃ/، بگیرببند /begir-bebænd/
- در شمارههایِ گروهی: فردفرد /færd-færd/، دو تا – دو تا /do tɒ – do tɒ/
- هموندها میتوانند بخشهایِ تشکیلدهندهیِ پدیدهای باشند که بندِ همنشانده بر آن دلالت میکند (نگاه کنید به جستارِ ۶×۱×۱×آ.): آبدوغخیار /ɒb-duɣ-xiɒr/، آبگوشت /ɒb-guʃt/، شترگاوپلنگ /ʃotor-gɒv-pælæng/، قورمهسبزی /ɣormæ-sæbzi/
- از شمارهها به نشانهیِ تقریب:
- شمارههای آمارشی:
دوسه کیلو /do-se kilu/
هفتهشتده نفر /ʃæft-hæʃt-dæh næfær/
سهچارلا /se-ʧɒr-lɒ/ (همنشانیِ وصفیِ برونگرا)
ساعتِ دو – دو و نیم /sɒæt-e do – do vo nim/
دو کیلو و نیم – سه کیلو /do kilu o nim – se kilu/
گر چه مستم، سهچار جامِ دگر
تا به کلّی شوم خراب بیار!
حافظ (سدهیِ هشتم خورشیدی)
از سیچهل سال پیش یک عدّه قلندر پیدا شده بودند.
جلالِ آلِ احمد (سدهیِ چهاردهم خورشیدی)
این یکدو دم که دولتِ دیدار ممکنست
در یاب کارِ ما! که نه پیداست کارِ عمر
حافظ (سدهیِ هشتم خورشیدی)
چه شود گر من و تو یکدو قدح باده خوریم؟!
باده از خونِ رزانست، نه از خونِ شماست
حافظ (سدهیِ هشتم خورشیدی)
در گویشهایِ امروزی به جایِ یکدو، بیشتر یکیدو /jek-i-do/ به کار میرود (نگاه کنید به جستارِ ۶×۱×ت.): یکیدو نفر، یکیدو روز
- شمارههای ترتیبی: روزِ پنجمششم /ruz-e pænʤom-ʃeʃom/
- شمارههای آمارشی:
- همنشانیِ زنجیرهایِ یک بندِ صفتی با خودش، بیشتر در نقشِ قیدِ چگونگی: کمکم /kæm-kæm/، یواشیواش /jævɒʃ-jævɒʃ/
ملائکه دواندوان /dævɒn-dævɒn/ خود را به مکانِ مقرّر رساندند.
محمّدعلیِ جمالزاده (سدهیِ سیزدهم و چهاردهم خورشیدی)
اگر هموندهایِ چنین بندی به پسوندِ /-ɒn/ پایان بیابند (نگاه کنید به جستارِ ۲۰×ت.)، میتوان این پسوند را از نخستین بندِ صفتی افکند: لنگلنگان /læng-længɒn/
گر نمودی عیبِ آن کار او تو را
کس نبردی کشکشان /kæʃ-kæʃɒn/ آن سو تو را
مولوی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
پرسپرسان /pors-porsɒn/ میکشیدش تا به صدر
گفت: «گنجی یافتم آخر به صبر»
مولوی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
کمان را به زه کرد زود اشکبوس
تنی لرزلرزان /lærz-lærzɒn/ و رخ سندروس
فردوسی (سدهیِ چهارم خورشیدی)
- همنشانیِ زنجیرهایِ بندهایِ اسمی یا صفتی با سربارهایشان:
جورابموراب /ʤurɒb-murɒb/
شلوغپلوغ /ʃoluɣ-poluɣ/
- همنشانیِ زنجیرهایِ بندهایِ اسمی با بندهایِ برنهشتی:
سر به سر /sær be sær/
جور وا جور /ʤur vɒ ʤur/
سر تا پا /sær tɒ pɒ/
ب×آ. همنشانیِ زنجیرهای به یاریِ میانوندِ /-ɒ-/
/-ɒ-/ در برخی از گویشهایِ زبانِ پارسی تکواژگونهیِ میانجیِ «و» /o/ است، و در بسیاری دیگر از گویشها (مانندِ زبانِ معیارِ ایران) دستوریسازی شده نقشِ میانوند به خود گرفته است. تفاوتِ این دو نقش در اینست که بندهایی که با این میانوند پدید میآیند فرهنگواژه هستند و از این رو بندِ همنشانده به شمار میروند، نه بندِ همپایه:
- به نشانهیِ عطف و همبستگی: شباروز /ʃab-ɒ-ruz/، زناشویی /zæn-ɒ-ʃui/
- در برساختنِ کنش از بنِ فعلِ اسمشده (نگاه کنید به جستارِ ۳×ت×آ×آ.): کشاکش /kæʃ-ɒ-kæʃ/، تکاپو /tæk-ɒ-pu/
- به نشانهیِ پیوستگی: دمادم /dæm-ɒ-dæm/، دوشادوش /duʃ-ɒ-duʃ/
- به نشانهیِ چندگونگی: رنگارنگ /ræng-ɒ-ræng/، جوراجور /jur-ɒ-jur/
- به نشانهیِ یکپارچگی: سراپا /sær-ɒ-pɒ/
- برایِ نشان دادنِ سو: سرازیر /sær-ɒ-zir/
- برایِ نشان دادنِ جایگاه: پیشاپیش /piʃ-ɒ-piʃ/، دورادور /dur-ɒ-dur/
- به نشانهیِ مقابله: رویاروی /ruj-ɒ-ruj/
- در ساختارِ شمارههایِ بُعدی (نگاه کنید به جستارِ ۶×۶.): میلامیل /mil-ɒ-mil/
- در ساختارِ شمارههایِ تناسبی (نگاه کنید به جستارِ ۶×۷.): نیمانیم /nim-ɒ-nim/