رویکردِ التزامی روند یا حالتی را نشان میدهد که گوینده در بارهیِ انـدازهیِ احتمالِ انجامش آگاهی ندارد. فعلهایِ التزامیِ تنها در بندهایِ پیرو و بازگفتِ برساخته به کار میروند:
- بندهایِ نشانبخش (نگاه کنید به جستارِ ۱۸×۱×ث.):
هر که پری طلب کند چهرهیِ خود بدو نما!
هر که زِ مشک دم زند زلف گشا که: «همچون این»!
مولوی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
- بندهایِ جستاری (نگاه کنید به جستارِ ۱۸×۲×پ.):
گر نکوبی شیشهیِ غم را به سنگ
هفت رنگش میشود هفتاد رنگ
فریدونِ مشیری (سدهیِ چهاردهم خورشیدی)
- بازگفتِ برساخته (نگاه کنید به جستارِ ۱۸×۲×ت.):
مادرت گفت بروی به برادرت سر بزنی.
- بندِ پیرو در ساختارِ قیدِ پایانِ زمانی (نگاه کنید به جستارِ ۱۸×۳×ب.):
تا سبیلشان چرب نشود، بیلی به زمینِ هیچ مسلمانی نمیزنند.
صادقِ هدایت (سدهیِ سیزدهم و چهاردهم خورشیدی)
- بندِ زمان (نگاه کنید به جستارِ ۱۸×۴×آ.):
حتماً تا آزاد بشود دوباره دنبالِ تریاک میرود.
- بندِ سبب (نگاه کنید به جستارِ ۱۸×۴×ت.):
گر به طغرا نظری میکنی امروز بکن
بلکه از دردِ فراقِ تو به فردا نرسد!
طغرایِ مشهدی (سدهیِ یازدهم خورشیدی)
- بندِ شرط (نگاه کنید به جستارِ ۱۸×۴×ث.):
امشبِ باران به ما ده گوشهای
تا بیابی در قیامت توشهای
مولوی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
═╗ | بنـدهایِ فعلـیِ پیـشوازِ گذشتـهیِ امکانـی | |
بنـدهایِ فعلـیِ گذشتـهیِ امکانـی | ||
═╝ | بنـدهایِ فعلـیِ دنبالـهیِ گذشتـهیِ امکانـی | |
═╗ | پ. بندهایِ فعلیِ پیشوازِ حالِ التزامی ↓ | |
آ. بندهایِ فعلیِ حالِ التزامیِ (ساده) ↓ ب. بندهایِ فعلیِ حالِ التزامیِ پیشرو ↓ |
||
═╝ | ت. بندهایِ فعلیِ دنبالهیِ حالِ التزامی ↓ | |
═╗ | ث. بندهایِ فعلیِ پیشوازِ آیندهیِ التزامی ↓ | |
ث. بندهایِ فعلیِ آیندهیِ التزامیِ جهشی ↓ ث. بندهایِ فعلیِ آیندهیِ التزامیِ روان ↓ ث. بندهایِ فعلیِ آیندهیِ التزامیِ پیشرو ↓ |
||
═╝ | ث. بندهایِ فعلیِ دنبالهیِ آیندهیِ التزامی ↓ |
آ. بندهایِ فعلیِ حالِ التزامیِ (ساده)
بندهایِ فعلیِ حالِ التزامی (درست مانندِ رویکردِ گزارشیِ) در اصل از این راه به دست میآمدهاند که پسوندهایِ فعلپردازِ حال، بنِ حال را فعلپردازی کنند:
ساقی ار باده از این دست به جام اندازد
عارفان را همه در شربِ مدام اندازد
حافظ (سدهیِ هشتم خورشیدی)
گر سیل عالمبر شود، هر موج چون اشتر شود
مرغانِ آبی را چه غم تا غم خورد مرغِ هوا؟!
مولوی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
من آن نیم که دل از مهرِ دوست بر دارم
و گر زِ کینهیِ دشمن به جان رسد کارم
سعدی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
درختِ تلخ هم تلخ آورد بر
و گر چه ما دهیمش آبِ شکّر
فخرالدّین اسعدِ گرگانی (سدهیِ پنجم خورشیدی)
نمودِ قطبیِ این بندهایِ فعلی برابر با نمودِ قطبیِ بنِ حالشانست:
تا که خرابم نکند، کی دهد آن گنج به من؟!
تا که به سیلم ندهد، کی کشدم بحرِ عطا؟!
حافظ (سدهیِ هشتم خورشیدی)
اگر باران به کوهستان نبارد
به سالی دجله گردد خشکرودی
سعدی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
در گویشهایِ امروزی، بندهایِ فعلیِ حالِ التزامیِ مثبتِ معمولاً از بنهایِ حالی ساخته میشوند که پیشوندِ /be-/ برایِ پافشاری رویِ نمودِ قطبیِ مثبتِشان به کار رفته باشد:
گر تو سری قدم شوم، ور تو کفی عَلَم شوم
ور بروی عدم شوم، بی تو به سر نمیشود
مولوی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
و گر با من ایدر بیایی به جنگ
نتابی تو با کاردیده پلنگ
فردوسی (سدهیِ چهارم خورشیدی)
شاید که به خون بر سرِ خاکم بنویسند
که: «این بود که با دوست به سر برد وفایی»
سعدی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
نکتههایِ زیر در این جا چشمگیر هستند:
- در گویشهایِ کهن، بندهایِ فعلیِ حالِ التزامی را (برایِ بازشناختن از رویکردِ گزارشیِ) با پسوندِ فعلپردازِ /-i/ به کار میبردهاند:
تو را سلامت باد ای گلِ بهار و بهشت!
که سویِ قبلهیِ رویت نماز خوانندی
شهیدِ بلخی (سدهیِ سوم و چهارم خورشیدی)
کاشکی قیمتِ انفاس بدانندی خلق
تا دمی چند که ماندهست غنیمت شمرند
سعدی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
- بندهایِ فعلیِ حالِ التزامیِ از بنِ حالِ /bov/ (مصدرِ بودن /budæn/) همواره بی پیشوندِ /be-/ پدیدار میشوند:
چو خواهی که یابی زِ هر بد رها
سر اندر نیاری به دامِ بلا
بوی /bovi/ در دو گیتی زِ بد رستگار
نکوکار گردیِ برِ کردگار
نگه کن از این گنبدِ تیزگرد!
که درمان از اویست، زویست درد
فردوسی (سدهیِ چهارم خورشیدی)
این دستور برایِ بنِ حالِ /bɒʃ/ نیز صادقست:
از این توسنی به که باشیم رام
که سیلی خورد مرکبِ بدلگام
نظامیِ گنجهای (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
ولی در گویشهایِ کهن به نمونههایی نیز بر میخوریم که با پیشوندِ /be-/ آمده باشند:
پارسا شو تا بباشی پادشا بر آرزو!
آرزو هرگز نباشد پادشا بر پارسا
ناصرخسرو (سدهیِ چهارم و پنجم خورشیدی)
همی ترسم که همچون خودنمایان
اسیرِ بنـدِ قرّایی بباشم
عطّارِ نیشابوری (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
- بندهایِ فعلیِ حالِ التزامیِ مثبت در جایگاههایِ زیر بیشتر بی پیشوندِ /be-/ به کار میروند:
- اگر اداتِ فعلی در بندِ فعلی نهفته باشد:
برایِ این که او را برایِ خودش نگه دارد = برایِ این که او را برایِ خودش نگه بدارد
- اگر بازبستهای گزاره را همراهی کند:
تا بیماریش خوب شود = تا بیماریش خوب بشود
- اگر گزاره با مفعولِ کنشی آمده باشد:
اگر تحمّل کند = اگر تحمّل بکند
- اگر اداتِ فعلی در بندِ فعلی نهفته باشد:
- بندهایِ فعلیِ حالِ التزامیِ از ریشهیِ /dɒʃ/ (مصدرِ داشتن /dɒʃtæn/) به معنیِ «دارا بودن» با الگویِ پیشوازِ حالِ التزامیِ ↓ پدید میآیند:
گفتی: «سرِ خود گیر و برو از سرِ کویم!»
این را به کسی گوی که پا داشته باشد
صائبِ تبریزی (سدهیِ دهم و یازدهم خورشیدی)
اگر چنین بندِ فعلیای به معنیِ «به شمار آوردن» باشد، میتواند با هر دو الگو به کار رود:
اگر او را دوست داشته باشی = اگر او را دوست بداری.
- بندهایِ فعلیِ حالِ گمانی از بنِ حالِ /tævɒn/ (مصدرِ توانستن /tævɒnestæn/) میتوانند بی پسوندِ فعلپرداز نیز ساخته شوند. چنین بندهایِ فعلیای نه نمودِ شمارشی دارند و نه نمودِ شخصیّتی (= فعلِ بینهاد، مقایسه کنید با ۱۲×۱×ت. گزارهیِ همگانی)، و به عنوانِ گزارهیِ جملههای پایهیِ بندِ جستاری به کار میروند (نگاه کنید به جستارِ ۱۴×۱×پ×ب. و ۱۸×۲×ث×ب×آ.):
اینان را آثاری نبودهست که از آن باز توان گفت.
ابنِ بلخی (سدهیِ پنجم و ششم خورشیدی)
هاتفِ خلوت به من آواز داد:
«وام چنان کن که توان باز داد»
نظامیِ گنجهای (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
شود ز عدلِ تو گیتی چُنان که بام به بام
به بیتِ مقدس بتوان شدن ز چین و تراز
سوزنیِ سمرقندی (سدهیِ ششم خورشیدی)
ب. بندهایِ فعلیِ حالِ التزامیِ پیشرو
چُنین بندهایِ فعلیِای تنها در گویشِ تاجیکی ساختارِ جداگانه دارند (نگاه کنید به نوشتهیِ فیروزهیِ امانوا در مجلهء زبانشناسی، پیاپیِ ۱۵ و ۱۶، رویهیِ ۵ و ۶). این ساختار، با ساختارِ حالِ گزارشیِ پیشرو در این گویش همسانست (نگاه کنید به جستارِ ۱۴×۱×ت.)، ولی فعلپردازی در این مورد را بندهایِ فعلیِ حالِ التزامیِ (ساده) از بنِ حالِ /bɒʃ/ (مصدرِ بودن /budæn/) انجام میدهند، نه فعلهایِ پایه:
آنها از ماشینِ خیلی دور کار کرده ایستاده باشند هم شلوغیِ خاموش نشوندهیِ آن نمیماند که آوازِ همسایهیِ خود شنوند.
دخترِ بیچاره احتمال خواب دیده ایستاده باشد که «پولاد! پولاد!» گفته ایستاده است.
پ. بندهایِ فعلیِ پیشوازِ حالِ التزامی
این بندهایِ فعلی از بنِ نقلی بر ساخته میشوند. بندهایِ فعلیِ حالِ التزامیِ (ساده) از بنِ حالِ /bɒʃ/ (مصدرِ بودن /budæn/) در این جا به عنوانِ سازهیِ فعلپرداز به کار گرفته میشوند:
اگر به ناحق گرفته باشم، باطل کنم آن عقوبت را و برداشت کنم آن کسان را که در باب ایشان سیاست فرموده باشم.
ابوالفضلِ بیهقی (سدهیِ چهارم و پنجم خورشیدی)
تا مرد سخن نگفته باشد
علم و هنرش نهفته باشد
سعدی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
ت. بندهایِ فعلیِ دنبالهیِ حالِ التزامی
این بندهایِ فعلی (مانندِ بندهایِ فعلیِ دنبالهیِ حالِ گزارشی) از راهِ رشتهجملهسازی با بندِ جستاری دستوریسازیشدهیِ رشتهجملهسازی با بندِ جستاری با فعلِ رویکردی با مصدرِ «خواستن» /xɒstæn/ به دست میآیند (نگاه کنید به جستارِ ۱۴×۱×چ. و ۱۸×۲×ث×ب×پ.).
هم فعلِ رویکردی و هم گزارهیِ بندِ جستاری هر دو بندِ فعلیِ حالِ التزامی هستند:
اگر تایرش بخواهد سوراخ شود، سیستم خودش فوری جلویش را میگیرد.
بر خلافِ بندهایِ فعلیِ دنبالهیِ حالِ گزارشی، الگویی با فعلهایِ رویکردی با مصدرِ «داشتن» /dɒʃtæn/ (نگاه کنید به جستارِ ۱۸×۲×ث×ب×ت.) برایِ ساختنِ بندهایِ فعلیِ دنبالهیِ حالِ التزامی به چشم نمیخورد، شاید چون چُنین الگویی بیش از انـدازه پیچیده میشده: *اگر تایرش داشته باشد سوراخ شود …
ث. بندهایِ فعلیِ آینده، پیشوازِ آینده و دنبالهیِ آیندهیِ التزامی
از آن جا که در زبانهایِ هند و اروپایی در اصل دو نمودِ زمانیِ حال و آینده یکی شمرده میشدهاند (نگاه کنید به جستارِ ۱۴×۱×ث.)، ساختارِ بندهایِ فعلیِ حالِ التزامیِ (ساده) را میتوان در زبانِ پارسی برایِ بندهایِ فعلیِ آیندهیِ التزامی نیز آورد.
جالب این جاست که در این زبان الگوهایِ گذشتهیِ گزارشی برایِ آیندهیِ التزامی نیز به کار میروند:
- آیندهیِ التزامیِ جهشی، با الگویِ گذشتهیِ گزارشیِ جهشی (نگاه کنید به جستارِ ۱۴×۱×آ.):
اگر آمد، همه چیز را با چشمِ خودش میبیند.
هر وقت کتاب را تمام کردی، پسش بده!
تا سر و کلّهاش پیدا شد، فوری بفرستش به دفترِ من!
اگر او را دیدی، بگو روغنش را که وعده کرده بود یادش نرود!
صادقِ هدایت (سدهیِ سیزدهم و چهاردهم خورشیدی)
نشاط عمر باشد تا چهل سال
چهل آمد، فرو ریزد پر و بال
نظامیِ گنجهای (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
اگر بمرد عدو، جایِ شادمانی نیست
که زندگانیِ ما نیز جاودانی نیست
سعدی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
گر از بنده لغوی شنیدی، مرنج!
جهاندیده بسیار گوید دروغ
سعدی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
- آیندهیِ التزامیِ روان، با الگویِ گذشتهیِ گزارشیِ روان (نگاه کنید به جستارِ ۱۴×۱×ب.):
سرزده به بخش برو! اگر پرستاران اصولِ بهداشتی را به انـدازهیِ لازم رعایت نمیکردند، به آنها گوشزد کن!
- آیندهیِ التزامیِ پیشرو، با الگویِ گذشتهیِ گزارشیِ پیشرو (نگاه کنید به جستارِ ۱۴×۱×پ.):
اگر غذا داشت سر میرفت، زیرش را خاموش کن!
بر همین روال، بندهایِ فعلیِ زیر نیز بر ساخته میشوند:
- پیشوازِ آیندهیِ التزامی با الگویِ پیشوازِ گذشتهیِ گزارشی:
برو یک سری به ماشین بزن! اگر روغنش کم شده بود، یک کمی سرش بریز!
- دنبالهیِ آیندهیِ التزامی با الگویِ دنبالهیِ گذشتهیِ گزارشی:
اگر شاخهاش میخواست از سنگینی بشکند، هَرَسش کن!
اگر بهایِ نفت داشت به سطحِ سالِ پیش میرسید، من را خبر کنید!