در پیوندِ دارایی، هسته به پیوسته تعلّق یا تخصیص دارد (مقایسه کنید با همنشانیِ دارایی و همچنین نگاه کنید به جستارِ ۱۵×۳×ج. مفعولِ دارایی).
پیوندِ دارایی در پارسی همواره درونگراست. هسته و پیوستهیِ پیوندِ دارایی و نیز خودِ بندِ پیوندیِ دارایی معمولاً بندِ اسمی هستند:
منزلِ سلمی که بادش هر دم از ما سد سلام
پر صدایِ ساربانان بینی و بانـگِ جرس
حافظ (سدهیِ هشتم خورشیدی)
نی حریفِ هر که از یاری بُرید
پردههایش پردههایِ ما درید
مولوی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
پیوندِ دارایی میتواند معنیِ مجازی داشته باشد:
دستِ روزگار، چشمِ شب، پنجهیِ اجل
محتسبِ «آمنا و صدقنا» سر از گریبانِ شرع بر آورد.
نظامیِ عروضی (سدهیِ ششم خورشیدی)
چشمِ شب از خواب چو بر دوختند
چشمِ چراغِ سَحَر افروختند
نظامیِ گنجهای (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
با این که ضمیرهایِ دارایی همواره به گونهیِ پیبست به کار میروند، بندهایی که این ضمیرها را دارند بندِ پیوندیِ دارایی با ساختِ بیمیانجی به شمار میروند، نه بندِ همنشاندهیِ دارایی، چون این بندها فرهنگواژه نیستند (نگاه کنید به جستارِ ۷×۲×ب.): برادرم /bærɒdær-æm/، فرمانشان /færmɒn-eʃɒn/.
جستارها |
---|
آ. جمعبستنِ بندِ پیوندیِ دارایی
هم هسته و هم پیوستهیِ بندِ پیوندیِ دارایی میتوانند به گونهیِ جمعبسته به کار روند. ولی نمودِ شمارشیِ بندِ پیوندی پیروِ نمودِ شمارشیِ هستهست:
- دستِ من /dæst-e mæn/ (مفرد)
- دینِ تازیان /din-e tɒziɒn/ (مفرد)
- فرزندانِ ناخدا /færzændɒn-e nɒxodɒ/ (جمع)
- کارگرانِ شهرداریها /kɒrgærɒn-e ʃæhr-dɒrihɒ/ (جمع)
نکتههایِ زیر در زبانِ پارسی چشمگیرست:
- اگر پیوسته نمودِ شناختیِ شناسِ عام داشته باشد، برایِ جمعبستنِ بندِ پیوندیِ دارایی پسوندِ /-hɒ/ به پایانِ بندِ پیوندی میچسبد:
مفرد جمع نعلِ اسب /næʔl-e æsb/ نعلِ اسبها /næʔl-e æsbhɒ/ بنـدِ شلوار /bænd-e ʃælvɒr/ بنـدِ شلوارها /bænd-e ʃælvɒrhɒ/ - از ویژگیهایِ زبانِ پارسی اینست که هستهیِ پیوندِ دارایی میتواند بدونِ پسوندِ واژهپرداز نمودِ شمارشیِ جمع داشته باشد، اگر بر بیجانان دلالت کند (نگاه کنید به جستارِ ۳×۱×ث.):
برگِ اشجار از ترکتازیِ نسیمِ اسحار ترکِ علوِّ سردار گرفتند.
جوینی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
آوازِ مؤذّنان مؤدیانِ صلوه را از خواب بیدار میکردند.
جوینی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
جانِ گرگان و سگان از هم جداست
متّحد، جانهایِ شیرانِ خداست
مولوی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
ب. نمودِ شناختیِ بندِ پیوندیِ دارایی
نمودِ شناختیِ بندِ پیوندیِ دارایی پیروِ نمودِ شناختیِ پیوستهاش میباشد:
- پدرِ پروین /pedær-e pærvin/ (نمودِ شناختیِ شناس)
- جانِ انسانی /ʤɒn-e ensɒn-i/ (نمودِ شناختیِ ناشناس)
نکتههایِ زیر در زبانِ پارسی چشمگیرست:
- اگر پیوسته نمودِ شناختیِ شناسِ عام داشته باشد، نمودِ شناختیِ بندِ پیوندی پیروِ نمودِ شناختیِ هستهست. پردازهیِ شناختی به پایانِ بندِ پیوندی میچسبد:
با پردازهیِ شناختیِ /-i/ با پردازهیِ شناختیِ /-e/ نعلِ اسب /næʔl-e æsb/ نعلِ اسبی /næʔl-e æsb-i/ نعلِ اسبه /næʔl-e æsb-e/ بنـدِ شلوار /bænd-e ʃælvɒr/ بنـدِ شلواری /bænd-e ʃælvɒr-i/ بنـدِ شلواره /bænd-e ʃælvɒr-e/ - اگر پیوسته نمودِ شناختیِ شناس داشته باشد، هسته تنها میتواند با شکستنِ پیوندِ دارایی نمودِ شناختیِ ناشناس به خود بگیرد. در زبانهایِ هند و اروپایی برایِ این کار با دو روش رو به رو هستیم:
- با از هم پاشاندنِ پیوند. برایِ این کار پیوستهیِ پیشین را به چهرهیِ قیدِ خاستگاه در میآوریم و نشانِ هستهیِ پیشین میکنیم:
نمودِ شناختیِ شناس نمودِ شناختیِ ناشناس سخنِ پیشوا /soxæn-e piʃvɒ/ سخنی از پیشوا /soxæn-i æz piʃvɒ/ کتابِ سعدی /ketɒb-e sæʔdi/ کتابی از سعدی /ketɒb-i æz sæʔdi/ - ولی رایجترست که بندِ پیوندیِ دارایی را جمع ببندیم و در نقشِ قیدِ خاستگاه، نشانِ شمارهای آمارشی کنیم:
نمودِ شناختیِ شناس نمودِ شناختیِ ناشناس سخنِ پیشوا /soxæn-e piʃvɒ/ یکی از سخنانِ پیشوا /jek-i æz soxænɒn-e piʃvɒ/ کتابِ سعدی /ketɒb-e sæʔdi/ دو تا از کتابهایِ سعدی /do tɒ æz ketɒbhɒ-je sæʔdi/
- با از هم پاشاندنِ پیوند. برایِ این کار پیوستهیِ پیشین را به چهرهیِ قیدِ خاستگاه در میآوریم و نشانِ هستهیِ پیشین میکنیم:
پ. بندِ پیوندیِ دارایی به عنوانِ بندِ صفتی
در زبانِ پارسی گاهگاهی به چشم میخورد که هسته (و به پیروی از آن) بندِ پیوندیِ دارایی بندِ صفتی باشند. با این پدیده در جایگاههایِ زیر رو به رو هستیم:
- در پیونداندنِ نهاد به صفتِ کنشپذیر برایِ نشانبخشیش (نگاه کنید به جستارِ ۴×۱×ب.): گرفتارِ فقر /gereftɒr-e fæɣr/، کشتهیِ عشق /koʃte-je eʃɣ/
همچُنین بندهایِ صفتیِ دیگر که از دیدگاهِ ساختاری صفتِ کنشپذیر به شمار نمیروند، میتوانند با پدیدهای که باعثشان میشود، پیوندِ دارایی بسازند: بیمارِ غم /bimɒr-e ɣæm/، سرگرمِ کار /sær-gærm-e kɒr/
- در پیونداندنِ مفعولِ مستقیم به صفتِ کنشگر برایِ نشانبخشیش (نگاه کنید به جستارِ ۴×۲×ب.): عاشقِ کار /ɒʃeɣ-e kɒr/، بازندهیِ قمار /bɒzænde-je ɣomɒr/
- در پیونداندنِ قید به صفتِ کنشپذیر یا کنشگر برایِ نشانبخشیشان (نگاه کنید به جستارِ ۴×۱×ب. و ۴×۲×ب.): مشهورِ عالم /mæʃhur-e ɒlæm/، گویایِ امروز /gujɒ-je em-ruz/
- هنگامی که بندی صفتی به عنوانِ پیوستهیِ پیوندِ دارایی به ضمیرِ تمایزیِ اسمیِ «غیر» /ɣæjr/ بپیوندد (نگاه کنید به جستارِ ۷×۴×ب.). بندِ صفتی از این راه نمودِ قطبیِ منفی به خود میگیرد (نگاه کنید به جستارِ ۴×پ×ب.): غیرِ اخلاقی /ɣæjr-e æxlɒɣi/، غیرِ مجاز /ɣæjr-e moʤɒz/
ت. پیوندِ بخشی
پیوندِ بخشی گونهای ویژه از پیوندِ داراییست که در آن هسته، زیرمجموعهای از مجموعهیِ پیوسته باشد.
هم بندِ پیوندیِ بخشی و هم هسته و پیوستهاش بندِ اسمی هستند:
ت×آ. نمودهایِ اسمیِ بندِ پیوندیِ بخشی
- نمودِ شناختیِ بندهایِ پیوندیِ بخشی پیروِ نمودِ شناختیِ هستهشانست:
یک کدامِ شما (نمودِ شناختیِ ناشناس)
هر دویِ شما (نمودِ شناختیِ شناس)
- در زبانِ پارسی اگر بندِ پیوندیِ بخشی بر چند پدیده دلالت کند، نمودِ شمارشیِ جمع به خود میگیرد، بر خلافِ بیشترِ زبانهایِ هند و اروپایی که در آنها نمودِ شمارشیِ هسته تعیینکنندهیِ نمودِ شمارشیِ بندِ پیوندیِ بخشیست. در نمونهیِ زیر:
یک در سدِ ایرانیان به او رای دادند.
یک در سد (= ۱%) نمودِ شمارشیِ مفرد دارد، ولی چون بندِ پیوندیِ بخشی بر چند کس دلالت میکند، با نمودِ شمارشیِ جمع به کار میرود.
- از دیگر ویژگیهایِ زبانِ پارسی اینست که نمودِ شخصیّتیِ بندِ پیوندیِ بخشی پیروِ پیوسته میباشد:
دو تاشان (سومشخصِ جمع) جواب دادند.
سه نفرِ شما (دومشخصِ جمع) قبول شدهاید.
بیشترِ ما (یکمشخصِ جمع) از این کار خرسند نیستیم.
این پدیده را نباید با ناهمنوازیِ فعلیِ شمارشی و شخصیّتی اشتباه گرفت که هنگامی پدید میآید که ضمیرهایِ زیر هستهیِ پیوندِ بخشی شود:
- ضمیرِ پخشیِ «هر کدام» /hær kodɒm/ (نگاه کنید به جستارِ ۷×۸×ب×آ.):
هر کداممان در کشوری از جهان به سر میبریم.
- ضمیرِ گزینشیِ «یک کدام» /jek kodɒm/ (نگاه کنید به جستارِ ۷×۱۱.):
یک کدامتان به مادرتان کمک کنید!
- ضمیرِ تهیِ «هیچ کدام» /hiʧ kodɒm/ (نگاه کنید به جستارِ ۷×۱۰×ب.):
هیچ کدامشان تمایلی به آمدن ندارند.
- ضمیرِ پخشیِ «هر کدام» /hær kodɒm/ (نگاه کنید به جستارِ ۷×۸×ب×آ.):
ت×ب. ساختارِ بندِ پیوندیِ بخشی
- هسته (و خودِ پیوندِ بخشی) معمولاً نمودِ شناختیِ شناس دارند:
بزرگترینِ شاهان، بیشترِ نویسندگان، بیشترِ کشور، بقیّهیِ کار، اکثرِ مردم، همه جایِ ایران، بخشِ بزرگترِ سود
نکتههایِ زیر در کاربردِ این بندهایِ پیوندی چشمگیرست
- ضمیرهایِ همگانیِ اسمیای که به واکهای پایان بیابند («همه» /hæmæ/ و «جمله» /ʤomlæ/) میتوانند همچنین با ساختِ بیمیانجی هستهیِ پیوندِ بخشی شوند (نگاه کنید به جستارِ ۷×۹×ب.):
جملـه بیگانگان /ʤomlæ bigɒnegɒn/، جملـهیِ بیگانگان /ʤomlæ-je bigɒnegɒn/
همه دشمنان /hæme doʃmænɒn/، همهیِ دشمنان /hæme-je doʃmænɒn/
همه نامدارانِ /hæme nɒm-dɒrɒn/ آن مرز را
چو توس و چو کاووس و گودرز را
فردوسی (سدهیِ چهارم خورشیدی)
سرخیلِ سپاهِ تاجداران
سرجملهیِ جملـه شهریاران /ʤomlæ ʃæhriɒrɒn/
نظامیِ گنجهای (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
- بندهایِ پردازهدارِ اشارهای همواره نمودِ شناختیِ شناس دارند، با این همه نمیتوانند هستهیِ پیوندِ بخشی شوند. به جایِ آن باید مجموعهیِ مرجع را به چهرهیِ قیدِ خاستگاه نشانِ بندِ پردازهدار کرد:
آن گروه از مردم، همان گوشه از کار، فلان گروه از مخالفان
- ضمیرهایِ همگانیِ اسمیای که به واکهای پایان بیابند («همه» /hæmæ/ و «جمله» /ʤomlæ/) میتوانند همچنین با ساختِ بیمیانجی هستهیِ پیوندِ بخشی شوند (نگاه کنید به جستارِ ۷×۹×ب.):
- در زبانِ پارسی اگر زیرمجموعهای نمودِ شناختیِ ناشناس داشته باشد، معمولاً نمیتوان آن را هستهیِ پیوندِ بخشی کرد. به جایِ آن باید مجموعهیِ مرجع را به چهرهیِ قیدِ خاستگاه نشانِ زیرمجموعهاش کرد:
گروهی از مردم، دستهای از شاگردان، تکّهای از نان، گوشهای از کار، کمی از بار، کمی از کتابها، نیمی از راه، نیمی از ساختمانها، بسیاری از ایرانیان
ولی بندهایِ اسمیِ زیر با وجودِ نمودِ شناختیِ ناشناسشان میتوانند هستهیِ پیوند بخشی نیز بشوند:
- ضمیرِ پخشیِ «هر کدام» /hær kodɒm/ (نگاه کنید به جستارِ ۷×۸×ب×آ.):
هر کدامِ ما در کشوری از جهان به سر میبریم.
هر کدام از ما در کشوری از جهان به سر میبرد.
- ضمیرِ گزینشیِ «یک کدام» /jek kodɒm/ (نگاه کنید به جستارِ ۷×۱۱.):
یک کدامِ شما به مادرتان کمک کنید!
یک کدام از شما به مادرتان کمک کند!
- ضمیرِ تهیِ «هیچ کدام» /hiʧ kodɒm/ (نگاه کنید به جستارِ ۷×۱۰×ب.):
هیچ کدامِ آنها تمایلی به آمدن ندارند.
هیچ کدام از آنها تمایلی به آمدن ندارد.
- بندِ پردازهدارِ «هر جا» /hær ʤɒ/ (نگاه کنید به جستارِ ۷×۸×آ.): هر جایِ کشور، هر جا از کشور
- بندِ پردازهدارِ «هیچ جا» /hiʧ ʤɒ/ (نگاه کنید به جستارِ ۷×۱۰×ب.): هیچ جایِ کشور، هیچ جا از کشور
- ضمیرِ پخشیِ «هر کدام» /hær kodɒm/ (نگاه کنید به جستارِ ۷×۸×ب×آ.):
- ضمیرهایِ دارایی میتوانند همیشه پیوستهیِ پیوندِ بخشی شوند، چه هسته نمودِ شناختیِ شناس داشته باشد، چه نمودِ شناختیِ ناشناس:
- با نمودِ شناختیِ شناس:
بزرگترینشان، بقیّهشان، اکثرشان، بخشِ بزرگترش
- با نمودِ شناختیِ ناشناس:
گروهیشان، دستهایتان، یک بخشش، نیمیاش، بسیاریشان، خیلیهامان، بعضیهاتان
- با نمودِ شناختیِ شناس: