مصدر در پارسی چهرهای از فعلست که در فرهنگِ واژگان ثبت میشود (= فرهنگواژه). سیاههای از مصدرها و واکنشهایشان با دیگر بنهایِ فعل در این نشانی در دسترسست: جدولِ بنهایِ فعل در زبانِ پارسی.
بنِ گذشته بنیست که در ساختمانِ بندِ فعلیِ گذشتهیِ گزارشیِ روان به کار میرود.
از آن جا که مصدر و بنِ گذشته ویژگیهایِ ساختاریِ همسانی دارند، در این گفتار با هم بررسی میشوند.
جستارها |
---|
آ. ساختار
مصدرها را در پارسی به یاریِ پسوندِ دندانیِ /-tæn/ و بنهایِ گذشته را به یاریِ پسوندِ دندانیِ /-t/ (و تکواژگونههایِ واکدار کردهشان [-dæn] و [-d] پس از همخوانهایِ واکدار یا پس از واکهها، نگاه کنید به جستارِ ۱×ت×پ.) میسازند.
رایجترین روش، افزودنِ پسوندِ دندانی به ریشهیِ فعل یا به بنِ حالست. به این نکتهها توجّه کنید:
- آواهایِ میانجی با ریشههایِ فعل نمیآیند (نگاه کنید به جستارِ ۲۰×۱.). از این ویژگی میتوان برایِ بازشناختنِ برساختههایِ ریشهیِ فعل از برساختههایِ بنِ حال یاری جست.
آواهایِ میانجیِ زیر با پسوندهایِ دندانی به کار میروند:
- برایِ بهکارگیریِ آوایِ میانجیِ /i/ محدودیّتِ آواشناسیای وجود ندارد. برایِ همین /i/ پرکاربردترین آوایِ میانجی با این پسوندهاست:
بافت /bɒft/، بافید /bɒfid/، نازید /nɒzid/
گساردن /gosɒrdæn/، گساریدن /gosɒridæn/، پریدن /pæridæn/
- آوایِ میانجیِ /ɒ/ تنها پس از همخوانهایِ /h/، /t/ و /d/ پدیدار میشود:
رهاد /ræhɒd/، ایستاد /istɒd/
نهادن /nehɒdæn/، فرستادن /ferestɒdæn/، دادن /dɒdæn/
- آوایِ میانجیِ /s/ به چهرهیِ واجگونههایِ زیر به چشم میخورد:
- به چهرهیِ واجگونهیِ [s] پس از واکهها:
آراست /ɒrɒst/، زیست /zist/
نشاستن /neʃɒstæn/، ریستن /ristan/
اگر بنِ حال به واکهیِ /u/ پایان بیابد، باید این واکه به [o] همگونسازی شود:
/ʃu/ + پسوندِ دندانیِ /-t/ ← شست /ʃost/
/ʤu/ + پسوندِ دندانیِ /-tæn/ ← جستن /ʤostæn/
/ru/ + پسوندِ دندانیِ /-tæn/ ← رستن /rostæn/
پیش از این آوایِ میانجیِ، واکهیِ /h/ باید از رشتهیِ واجیِ /ɒh/، /æh/ و /ih/ در پایانِ بنِ حال حذف گردد:
/ʤæh/ + پسوندِ دندانیِ /-t/ ← جست /ʤæst/
/kɒh/ + پسوندِ دندانیِ /-t/ ← کاست /kɒst/
/ʤih/ + پسوندِ دندانیِ /-tæn/ ← جیستن /ʤistæn/
- به چهرهیِ واجگونهیِ [es] پس از همخوانها:
/neh/ + پسوندِ دندانیِ /-t/ ← نهست /nehest/
/dɒn/ + پسوندِ دندانیِ /-tæn/ ← دانستن /dɒnestæn/
/jɒr/ + پسوندِ دندانیِ /-tæn/ ← یارستن /jɒrestæn/
- پس از همخوانِ /r/ میتوان واجگونهیِ [is] را نیز به کار برد:
/negær/ + پسوندِ دندانیِ /-tæn/ ← نگریستن /negæristæn/
- به چهرهیِ واجگونهیِ [s] پس از واکهها:
- آوایِ میانجیِ /e/ (مانندی دیگر جاها، نگاه کنید به جستارِ ۱×ت×آ.) برایِ پیشگیری از پدیدآمدنِ بافتهایِ واجیِ زیر به کار میرود:
- c1c2c3
- vc1c2، که در آن v یکی از واکههایِ بلندِ /ɒ/، /i/ و یا /u/ باشد.
/fæxm/ + پسوندِ دندانیِ /-tæn/ ← فخمدن /fæxmedæn/
/jɒz/ + پسوندِ دندانیِ /-tæn/ ← یازدن /jɒzedæn/
/ɒʤ/ + پسوندِ دندانیِ /-tæn/ ← آجدن /ɒʤdæn/ (/ɒʤedæn/)
- برایِ بهکارگیریِ آوایِ میانجیِ /i/ محدودیّتِ آواشناسیای وجود ندارد. برایِ همین /i/ پرکاربردترین آوایِ میانجی با این پسوندهاست:
- بنهایِ حال، بیشتر همان چهرهیِ ریشههایِ فعل را دارند. ولی اگر بنِ حال از راهِ دگردیسی پدید آمده باشد (و از این رو با ریشهیِ فعل برابر نباشد)، میتوان مصدر و بنِ گذشته را از هر دو سرچشمه به دست آورد:
در چهارچوبِ همالگوسازی (دوری جستن از الگوهایی که به نظر بیقاعده میآیند) در دگردیسیِ زبانیِ پارسی کششِ بیشتری به سویِ برساختنِ مصدر و بنِ گذشته از بنِ حال (به یاریِ آوایِ میانجیِ /i/) میبینیم، و واژهسازی از ریشهیِ فعل کمکم ترد میشود.
- نمونههایِ برساختنِ مصدر و بنِ گذشته از بنهایِ گذشتهیِ دیگر بسیار کمیاب هستند و تنها با بنهایِ تک- (و گاهگاهی دو-) هجایی به چشم میخورند (و همواره نیازمندِ آوایِ میانجیِ /i/ هستند):
-
چندآوایی در کانون پسوندِ دندانیِ /-tæn/ و /-t/ در پارسی بسیار چشمگیرست: واکههایِ بلند میتوانند به واجگونههایِ کوتاهشان دگرگون شوند:
- /ɒ/ ← [æ]
- /i/ ← [e]
- /u/ ← [o]
این چندآوایی را میتوان به گونهیِ زیر دستهبندی کرد:
- نشاندنِ واکهیِ /æ/ به جایِ واکهیِ /ɒ/ در آغازِ مصدر یا بنِ گذشته (چندآواییِ آزاد):
آبشتن /ɒbeʃtæn/ ← ابشتن [æbeʃtæn]
آوردیدن /ɒværdidæn/ ← اوردیدن [æværdidæn]
آرستن /ɒrestæn/ ← ارستن [ærestæn]
آرغیدن /ɒrɣidæn/ ← ارغیدن [ærɣidæn]
آزدن /ɒzdæn/ ← ازدن [æzdæn]
- نشاندنِ واکههایِ کوتاه به جایِ واکههایِ بلند پیش از همخوانهایِ سایشیِ بیواک (در پارسی /f/، /s/، /ʃ/، /x/ و /h/) به عنوانِ چندآواییِ ترکیبی:
آشوفتن /ɒʃuftæn/ ← آشفتن [ɒʃoftæn]
فریفتن /feriftæn/ ← فرفتن [fereftæn]
آراستن /ɒrɒstæn/ ← آرستن [ɒræstæn]
ریشتن /riʃtæn/ ← رشتن [reʃtæn/
آویختن /ɒvixtæn/ ← آوختن [ɒvextæn]
دوختن /duxtæn/ ← دختن [doxtæn]
استیهیدن /estihidæn/ ← استهیدن [estehidæn]
- نشاندنِ واکههایِ کوتاه به جایِ واکههایِ بلند پیش از همخوانهایِ لثهایِ واکدار (در پارسی /d/، /n/، /r/، /z/ و /l/) به عنوانِ چندآواییِ ترکیبی:
شنودن /ʃenudæn/ ← شندن [ʃenodæn]
اوانیدن /ævɒnidæn/ ← اونیدن [ævænidæn]
آشوردن /ɒʃurdæn/ ← آشردن [ɒʃordæn]
انباریدن /ænbɒridæn/ ← انبریدن [ænbæridæn]
ستیزیدن /setizidæn/ ← ستزیدن [setezidæn]
بخچیزیدن /bæxʧizidæn/ ← بخچزیدن [bæxʧezidæn]
پالیدن /pɒlidæn/ ← پلیدن [pælidæn]
- دیگر الگوهایِ چندآواییِ آزاد کمیاب هستند و تنها در تنگنایِ شعری به کار رفتهاند:
آشامیدن /ɒʃɒmidæn/ ← آشمیدن [ɒʃæmidæn]
فریبیدن /feribidæn/ ← فربیدن [ferebidæn]
- هنگامی که مصدر یا بنِ گذشته کانون پیشوندهای /be-/ یا /næ-/ شود میتوان به یاریِ سندهی تکواژگونههایِ تازه به دست اورد:
- حذفِ واکهیِ کوتاهِ /æ/، /e/ یا /o/ از هجایِ آغازینِ مصدر یا بنِ گذشته، اگر این هجا ساختارِ cv داشته باشد:
بنمودن /benæmudæn/ ⇆ [benmudæn]
نفرستادم /næferestɒdæm/ ⇆ [næfrestɒdæm]
نفروخت /næforuxt/ ⇆ [næfruxt]
خردمند بزدود /bezdud/ آهن چو آب
فرستاد بازش هم اندر شتاب
فردوسی (سدهیِ چهارم خورشیدی)
- از این گذشته، قلبِ واکهیِ /o/ از هجایِ /go/ در آغازِ مصدر یا بنِ گذشته، پس از پیشوندِ /be-/:
بگذشت /begozæʃt/ ⇆ [begzæʃt] ⇆ [bogzæʃt]
بگشود /begoʃud/ ⇆ [begʃud] ⇆ [bogʃud]
بگسستن /begosæstæn/ ⇆ [begsæstæn] ⇆ [bogsæstæn]
این قلب با مصدرِ بریدن /boridæn/ و بنِ گذشتهیِ برید /borid/ نیز به چشم میخورد:
ببریدن /beboridæn/ ⇆ [bobridæn]
ببریدیم /beboridim/ ⇆ [bobridim]
- حذفِ واکهیِ کوتاهِ /æ/، /e/ یا /o/ از هجایِ آغازینِ مصدر یا بنِ گذشته، اگر این هجا ساختارِ cv داشته باشد:
ب. کاربردِ مصدر
- مصدر تنها در گویشهایِ کهنِ پارسی به عنوانِ سازه در ساختارِ بندِ فعلی به کار میرود و این نقش را در گویشهایِ امروزی به بنِ گذشته واگذار کرده است (نگاه کنید به گزارهیِ همگانی ↓):
خواهم شدن /ʃodæn/ به میکده گریان و دادخواه
کهاز دستِ غم خلاصِ من آن جا مگر شود
حافظ (سدهیِ هشتم خورشیدی)
- به عنوانِ کنش:
- از راهِ اسمشدن:
دانی که چیست دولت؟ دیدارِ یار دیدن /didæn/
در کویِ او گدایی بر خسروی گزیدن /gozidæn/
حافظ (سدهیِ هشتم خورشیدی)
در گویشهایِ کهنِ پارسی میتوان این پدیده را با مصدرهایی هم دید که پیشوندِ /be-/ رویِ نمودِ قطبیِ مثبتشان پافشاری میکند:
جز که نباشد حلال دور بکردن /bekærdæn/
بچّهیِ کوچک زِ شیرِ مادر و پستان
رودکی (سدهیِ دوم و سوم خورشیدی)
همچنین مصدرهایِ منفی (با پیشوندهایِ /nɒ-/ و /næ-/) میتوانند اسم شوند:
آسود زمانی از دویدن
وز گفتن و هیچ ناشنیدن /nɒʃenidæn/
نظامیِ گنجهای (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
در این جا چشمگیرست که این کنشها با وجودِ معنیِ منفیشان، در پارسی نمودِ قطبیِ مثبت دارند.
- همچنین در گویشهایِ کهن با اداتِ پیشبستِ «می» /mi-/:
و به انـدازهیِ غلاّت داروها را ضعیفتر و قویتر میکردن /mi-kærdæn/.
از دفترِ «ذخیرهیِ خوارزمشاهی» نوشتهیِ اسماعیلِ گرگانیِ گنجی (سدهیِ پنجم و ششم خورشیدی)
- از راهِ اسمشدن:
پ. کاربردِ بنِ گذشته
- در ساختارِ بنهایِ فعل:
- بنِ نقلی از افزودنِ پسوندِ /-æ/ به بنِ گذشته به دست میآید (نگاه کنید به جستارِ ۱۲×۴.).
- میتوان از بنهایِ گذشتهی تک- (و گاهگاهی دو-) هجایی با پسوندِ دندانیِ /-tæn/ مصدر ساخت (نگاه کنید به بالا).
- همچنین از همین بنهایِ گذشتهی تک- (و گاهگاهی دو-) هجایی با پسوندِ دندانیِ /-t/ بنهایِ گذشتهیِ تازه به دست میآیند، بی آن که معنیِ تازهای بدهند (نگاه کنید به بالا).
- از بنهایِ گذشتهیِ لازم میتوان با پسوندِ /-ɒn/ بنهایِ حال متعدّی ساخت (نگاه کنید به جستارِ ۱۲×۲×آ×ب.).
- به عنوانِ سازه در ساختارِ بندِ فعلی:
- گزارهیِ همگانی ↓
- گذشتهیِ گزارشیِ جهشی (نگاه کنید به جستارِ ۱۴×۱×آ.)
- بندِ فعلیِ گذشتهیِ گزارشیِ روان (نگاه کنید به جستارِ ۱۴×۱×ب.)
- بندِ فعلیِ گذشتهیِ گزارشیِ پیشرو (با بنِ گذشتهیِ /dɒʃt/, نگاه کنید به جستارِ ۱۴×۱×ت.)
- بندِ فعلیِ گذشتهیِ گزارشیِ پیشرو (با بنِ گذشتهیِ /bud/, نگاه کنید به جستارِ ۱۴×۱×ت.)
- بندِ فعلیِ آیندهیِ گزارشی (نگاه کنید به جستارِ ۱۴×۱×ث.)
- بندِ فعلیِ پیشوازِ گذشتهیِ گزارشی (با بنِ گذشتهیِ /bud/, نگاه کنید به جستارِ ۱۴×۱×ج.)
- بندِ فعلیِ دنبالهیِ گذشتهیِ گزارشی (با بنِ گذشتهیِ /xɒst/, نگاه کنید به جستارِ ۱۴×۱×چ.)
- بندِ فعلیِ آیندهیِ التزامیِ جهشی (نگاه کنید به جستارِ ۱۴×۳×ث.)
- بندِ فعلیِ آیندهیِ التزامیِ روان (نگاه کنید به جستارِ ۱۴×۳×ث.)
- بندِ فعلیِ آیندهیِ التزامیِ پیشرو (با بنِ گذشتهیِ /bud/, نگاه کنید به جستارِ ۱۴×۳×ث.)
- بندِ فعلیِ پیشوازِ آیندهیِ التزامی (با بنِ گذشتهیِ /bud/, نگاه کنید به جستارِ ۱۴×۳×ث.)
- فعلِ تردیدیِ ساده (نگاه کنید به جستارِ ۱۴×۵×آ.)
- فعلِ تردیدیِ پیشرو (با بنهایِ گذشتهیِ /dɒʃt/ و /bud/, نگاه کنید به جستارِ ۱۴×۵×ب.)
- بندِ فعلیِ پیشوازِ گذشته و پیشوازِ حالِ تردیدی (با بنِ گذشتهیِ /bud/, نگاه کنید به جستارِ ۱۴×۵×پ.)
- به عنوانِ کنش:
- از راهِ اسمشدن: خرید /xærid/، کاشت /kɒʃt/، سرود /sorud/
ساقیا! خیز و جام در ده زود!
که نه بهرِ نشست /neʃæst/ آمدهایم
عطّارِ نیشابوری (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
چنین بنهایِ گذشتهیِ اسمشدهای میتوانند همچنین با بنهایِ اسمشدهیِ دیگر همنشانده یا همپایه گردند:
- همنشانیِ زنجیرهایِ بنِ گذشتهیِ مثبت با شکلِ منفیِ خودش: آمدنیامد /ɒmæd-næjɒmæd/، شایستنشایست /ʃɒjest-næʃɒjest/
- همپایگیِ زنجیرهایِ دو بنِ گذشتهیِ مثبت به یاریِ میانجیِ /o/:
سلاح از تن و خوی زِ رخ ریختند
به داد و ستد /dɒd o setæd/ در هم آمیختند
نظامیِ گنجهای (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
- همنشانیِ زنجیرهایِ بنِ گذشتهیِ مثبت با بنِ حالِ مثبتش:
به نازی روم را در جستجویم /ʤost-ʤuj/
به بویی با ختن در گفتگویم /goft-gu/
نظامیِ گنجهای (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
- با پسوندِ /-mɒn/: ساختمان /sɒxtmɒn/، دوختمان /duxtmɒn/
- در گویشهایِ کهن، با پسوندهایِ /-eʃ/، /-iʃ/، /-eʃt/ و /-eʃn/:
بیرونت کنند از درِ مرگ
چون از درِ بودش /budeʃ/ اندر آیی
ناصرخسرو (سدهیِ چهارم و پنجم خورشیدی)
- از راهِ اسمشدن: خرید /xærid/، کاشت /kɒʃt/، سرود /sorud/
- به عنوانِ صفتِ کنشپذیر:
- از راهِ صفتشدن: پیوست /pæjvæst/، شایست /ʃɒjest/
- از ویژگیهایِ زبانِ پارسی اینست که بنِ نقلی میتواند در این همنشانیِ پردازشی جایِ خود را به بنِ گذشته بدهد:
آبرفت /ɒb-roft/، زراندود /zær-ændud/
آتشِ خشمِ تو برد آبِ منِ خاکآلود /xɒk-ɒlud/
بعد از این باد به کویِ تو رساند خبرم
حافظ (سدهیِ هشتم خورشیدی)
همان روشنک را که دختِ منست
بدین نازکی دستپختِ /dæst-poxt/ منست
نظامیِ گنجهای (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
باید توجّه داشت که در این جا به راستی جانشینیِ بنهایِ فعل روی میدهد، چون این بنهایِ گذشته در پارسی بی همنشانیِ پردازشی صفتِ کنشپذیر نمیسازند.
- صفتِ کنشگرِ ساده، با پسوندِ /-gɒr/: ماندگار /mɒndgɒr/، رستگار /ræstgɒr/
ت. مصدر و بنِ گذشته در نقشِ گزاره (گزارهیِ همگانی)
در زبانهایِ هند و اروپایی، مصدر میتواند به عنوانِ گزاره به کار رود، اگر گفته تنها برایِ نهادی ویژه صدق نکند. از این رو چنین بندِ فعلیای نه نمودِ شمارشی دارد نه نمودِ شخصیّتی، و دارایِ رویکردِ مشخّصی هم نیست. چنین گزارهای گزارهیِ همگانی نامیده میشود.
در زبانِ پارسیِ باستان همواره مصدر با پسوندِ بهرهورِ /-æij/ نقشِ گزارهیِ همگانی را بازی میکرده. در سنگنبشتهیِ بیستون در چهار جا به این حالت برمیخوریم: /nipæiʃtænæij/ (= نوشتن)، /kætænæij/ (/kæntænæij/) (= کندن)، /kærtænæij/ (= کردن) و /dehistænæij/ (= دستور دادن)
در پارسیِ نو این کاربردِ مصدر هنوز در گویشهایِ کهن پا بر جا بوده:
شاید پسِ کارِ خویشتن بنشستن /benʃæstæn/
لیکن نتوان زبانِ مردم بستن /bæstæn/
سعدی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
نشاید به دستان شدن /ʃodæn/ در بهشت
که بازت رود چادر از رویِ زشت
سعدی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
ولی مصدر این نقش را در گویشهایِ امروزی به بنِ گذشته واگذار کرده است. همان گونه که آمد، گزارهیِ همگانی هنگامی به کار میرود که گفته بر شخصِ ویژهای دلالت نکند:
ما باید همه چیز را به او بگوییم (یکمشخصِ جمعِ مثبت) ⇆ باید همه چیز را به او گفت (بنِ گذشتهیِ مثبت)
او باید دست به هیچ چیز نزند (سومشخصِ مفردِ منفی) ⇆ باید دست به هیچ چیز نزد (بنِ گذشتهیِ منفی)
جملههایی که گزارهشان گزارهیِ همگانی باشد همواره نقشِ بندِ جستاری را بازی میکنند. در این حالت نمودِ زمانیِ بندِ فعلی برابر با نمودِ زمانیِ بندِ فعلی در بندِ پایه است:
- ۱۸×۲×ث×آ×آ. بندِ جستاریِ فعلِ رویکردیِ لازم با مصدرِ «شدن» /ʃodæn/:
زندگی را میشود احساس کرد.
- ۱۸×۲×ث×آ×ب. بندِ جستاریِ فعلِ رویکردیِ لازم با مصدرِ «بایستن» /bɒjestæn/:
که لهراسب را شاه بایست خواند
وز او در جهان نامِ شاهی براند
فردوسی (سدهیِ چهارم خورشیدی)
- ۱۸×۲×ث×آ×پ. بندِ جستاریِ فعلِ رویکردیِ لازم با مصدرِ «شایستن» /ʃɒjestæn/:
نشاید به دارو دوا کردشان
که کس مطّلع نیست بر دردشان
سعدی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
- ۱۸×۲×ث×ب×آ. بندِ جستاریِ فعلِ رویکردیِ متعدی با مصدرِ «توانستن» /tævɒnestæn/ یا «تانستن» /tɒnestæn/:
میتوان تنها به حلِّ جدولی پرداخت.
فروغِ فرّخزاد (سدهیِ چهاردهم خورشیدی)
- ۱۸×۲×ث×ب×ب. بندِ جستاریِ فعلِ رویکردیِ متعدی با مصدرِ «یارستن» /jɒrestæn/:
که گویند: «از ایران سواری نبود
که یارست با شیده رزم آزمود»
فردوسی (سدهیِ چهارم خورشیدی)
- ۱۸×۲×ث×ب×پ. بندِ جستاریِ فعلِ رویکردیِ متعدی با مصدرِ «خواستن» /xɒstæn/:
گمان میرود که نمودِ زمانیِ آینده در زبانهایِ هند و اروپایی نیز برآیندِ رشتهجملهسازی با بندِ جستاری باشد، که بر اثرِ فرآیندِ دستوریسازی برایِ بیشترِ گویندگان بندی فعلی به شمار میرود. در زبانِ پارسی، فعلهایِ رویکردی با مصدرِ خواستن /xɒstæn/ به این هدف به کار میروند:
- بندِ فعلیِ آیندهیِ گزارشی (نگاه کنید به جستارِ ۱۴×۱×ث.):
مرا مهرِ سیهچشمان زِ سر بیرون نخواهد شد
قضایِ آسمانست این و دیگرگون نخواهد شد
حافظ (سدهیِ هشتم خورشیدی)
- بندِ فعلیِ دنبالهیِ گذشتهیِ گزارشی (نگاه کنید به جستارِ ۱۴×۱×چ.):
آن روز که بامداد سلطان به فتحِ خلیج بیرون خواستی شد، ده هزار مرد به مزد گرفتند.
ناصرخسرو (سدهیِ چهارم و پنجم خورشیدی)
همین دستوریسازی سبب شده که در پارسی این دو سازه جدانشدنی باشند.
- بندِ فعلیِ آیندهیِ گزارشی (نگاه کنید به جستارِ ۱۴×۱×ث.):